این سرکردهٔ کردها باز هم ظاهریست.
لفاً گزارشی از آقای لامی[۱] سروان دستهٔ عالی مهندس تقدیم جناب شما خواهد شد؛ منتظر موقع مناسبی بودم که دربارهٔ این افسر ممتاز با جناب شما سخن بگویم، وی عاقل و پر از حرارت و تدبیرست؛ اجازه بدهید سفارش او را بجناب شما بکنم، تا از راه لطف از اعلیحضرت نشان لژیندونور[۲] را برای این افسر تقاضا کنید.
آخرین اخبار خوی لشکرگاه والاحضرت امپراطوری عباس میرزا بتاریخ ۱۳ اکتبر[۳] گواهست که سردار ایروان در ضمن تفتیشی بیک دسته از سوار نظام روسی در خاک ایران برخورده است و آنها نخست برو حمله بردهاند. درین زد و خورد چند تن کشته شدهاند. ژنرال گوداویچ در ۱۰ همین ماه[۴] لشکرگاه خود را نزدیک اوچکلیسیا (اچمیادزین) در سه فرسنگی ایروان قرار داده است.
دیروز بیست و چهارم[۵] دربار چاپار مخصوصی نزد والاحضرت امپراطوری فرستاده است تا دستورهای عالی حضرت را باو برساند. شاهزاده نباید از خوی جایی برود تا اینکه در دسترس و مراقب تمام نقاط خط جنگ باشد. جنگ از سوی ایرانیان باید بکلی دفاعی باشد و منحصر باین باشد که دشمن را خسته کنند.
افتخار دارم نامهای را منضم کنم که عالی حضرت دربارهٔ وضع کنونی کارها باعلیحضرت نوشته و نامهٔ دیگر را که جناب صدراعظم میرزاشفیع بجناب شما در همین زمینه نوشته است. تنها پس از حرکت آقای لاژار نوشتهاند آنها را بمن برسانند و چاپار من در راه تبریز باو ملحق خواهد شد».
سرانجام پس ازین همه اصرارهایی که گاردان کرده و خواستار شده است که ناپلئون در میان ایران و روسیه وساطت کند شامپانیی وزیر امور خارجهٔ او در ۲ نوامبر ۱۸۰۸ (۱۴ رمضان ۱۲۲۳) از پاریس بگاردان چنین نوشته است:
«پاریس ۲ نوامبر ۱۸۰۸
آقا،
در آخرین نامهای خود بمن نوشتهاید که دولت ایران میل دارد گفتگوی صلح با روسیه را در پاریس دنبال کند. آنای سفیر کبیر ایران در همین زمینه با من گفتگو کرده و خواسته است فوراً بآقای کنت دو تالستوی وارد مذاکره شود؛ ولی این سفیر کبیر از دربار خود هیچ اجازهای درین زمینه دریافت نکرده بود.