افتخار دارم جناب شما را آگاه کنم که آقای لاژار[۱] در ۱۷ این ماه عزیمت کرده است و مجبور خواهد بود از راه لشکرگاه شاهزاده عباس میرزا برود زیراکه جناب صدراعظم فرمانی باو داده بود و در آن فرمان عالیحضرت بوالاحضرت امپراطوری دستور میداد دربارهٔ همهٔ مسایل مربوط بماموریت وی با او موافقت کند و در موردی که بتواند رضایت آقای مارشال گوداویچ را برای امضای متارکه جلب کند وکالت تام باو بدهد. من نیز بآقای لاژار وکالت تام دادهام که در همان مورد بکار ببرد.
شاهزادهٔ عباس میرزا از نامهای که از آقای کنت گوداوچ باو رسیده رنجیده و بدربار اطلاع داده است که قصد جواب ندارد. من بصدراعظم گفتم بنظرم مناسبتر اینست که والاحضرت امپراطوری نامهای بآقای مارشال بنویسد و باو بفهماند که بیانات وی در بارهٔ وضع کنونی ایران متکی بر اطلاعات نادرستست. جناب میرزا شفیع ایراد مرا در ست دانسته و از آقای لاژار خواهش کرده است همهٔ کوشش خود را بکند که شاهزاده آنرا بپذیرد. بنا بر آنچه جناب صدراعظم بمن گفته است چنان مینماید نامهایی که خود بآقای کنت رومانزف[۲] و آقای مارشال گوداویچ نوشته نیز همین لحن را دارد و شامل دلایل عاقلانه و متقنست. آنها را بچاپار روسی که آقای لاژار با خود آورده بود دادهاند و وی از صفوف مقدم روسها خواهد فرستاد تا ورود خود را بآقای مارشال خبر بدهد. باید اینجا دوباره برای جناب شما مکرر کنم که وساطت اعلیحضرت برای انعقاد یک عهد نامهٔ صلح در میان دربارهای روسیه و ایران لازمست.
پیشنهادهایی که از دو سوی میکنند ناسازگار و اندیشهٔ صلح در آنها نیست؛ بدین گونه هر گفتگویی که در محل بشود بدرازا خواهد کشید و هرگز آنها را بهم نزدیک نخواهد کرد.
آخرین نامهای جذاب شما تاریخ ۲۴ مه[۳] را دارد و نامهای استانبول تاریخ ۲۹ ژون[۴] را. درین عدم اطلاع از اخبار سیاسی نمیدانم دربارهٔ آنچه روسها را بحملهٔ بایران وادار میکند چه تصور کنم، مگر اینکه میخواهند زودتر کار آنها را بسازند تا ازین سوی آسوده باشند و شاید هم بعدها آنها را بچنگ ترکان بیندازند. در صورتی که چنین پیش آید که لشکریانی باین مملکت بیایند و ذخیرهٔ ایرانیان باشند مناسب خواهد بود مرکب از پیاده نظام و توپخانه و سواران نیزهدار[۵] با تفنگ باشند. سوار نظام این کشور که در برابر افغانها وهندوها و دیگران خوبست چون وحدتی ندارد هر گز در