برگه:TarikheMoaserV1.pdf/۱۷۱

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۱۴۱

بکوشم نزدیک شدن ایران و روسیه را آسان کنم.

میرزا شفیع حاجت داشت که اظهارات من وی را اطمینان دهد و حق‌شناسی بسیاری آشکار کرد. رسیدن دو نامهٔ آقای مارشال برخی ناراحتی‌های شخصی برای او فراهم کرده بود. عالی حضرت در موقع دریافت این دو سند بدخلقی را که معمولش نبود با وزیرش کرده بود و ناگهان از پیش او رفته و باو گفته بود که تا آنوقت او را فریب داده‌اند. دشمنان میرزا شفیع فیروز بودند و از حالا درصدد بودند این موقع را غنیمت بشمارند و نفوذ او را در حضور فتحعلی شاه بهم بزنند؛ اما عالی حضرت چون با آرامش بیشتر در کارها اندیشیده است فردای آنروز وزیر را خواسته و بیش از پیش باو اعتماد نشانداده و حتی توجه را باین‌جا رسانیده که بکوشد با سخنان ممنون کننده خشونت روز پیش را از یاد او برد. وی نیز از سوی خود از گفتگویی که من با میرزا شفیع کرده‌ام خشنود بنظر آمده است.

شاهزاده عباس میرزا پس از دریافت نامهای مارشال گوداویچ فران داده است که همهٔ نیروهای حاضر در لشکرگاه او در خوی جمع شوند. فرج الله خانرا با دستهٔ سوارنظامش احضار کرده است. این سرتیپ هم چنانکه افتخار داشته‌ام بجناب شما اطلاع دهم پس از آنکه بسرحد کردستان رفته است نتوانسته است در آنجا بماند و اختلافاتی را که از قدیم در میان سلیمان‌پاشا و عبدالرحمن‌پاشا بوده است رفع کند و از کالاشولان نزد شاهزاده عباس‌میرزا رفته است. سوارنظامی که پسرش امان‌الله خان نایب‌الحکومهٔ زنجان فرمانده آنهست نیز در پی آنها رفته است.

من بوزیر خاطر نشان کردم که فرمانهای والا حضرت امپراطوری شاید بسیار عجولانه و بسیار آشکار بوده و بنظر من لازم بود که شاهزاده اطمینان کاملی وانمود کند تا اینکه مذاکرات مناسب با آقای مارشال گوداویچ بعمل آید. میرزا شفیع بمن پاسخ داد که اندیشهٔ شاهزاده اینست تا وقتی که روسها اولین خصومت را بکنند کاملا آرام باشد.

از جناب شما تمنی دارم بتعارفات احترام‌آمیز من که بوسیلهٔ آن افتخار دارم … باشم اعتماد کنید.»

گاردان قسمتی از پایان نامه‌ای را که مارشال گوداویچ در ۲ سپتامبر (۱۴ سپتامبر) ۱۸۰۸ (۲۳ رجب ۱۲۲۳) بشاهزادهٔ عباس میرزا نوشته و در ۱۱ اکتبر ۱۸۰۸ (۲۱ شعبان ۱۲۲۳) بطهران رسیده ضمیمهٔ این نامه خود کرده و در آغاز آن چنین نوشته شده است:

«نتوانسته‌اند نسخهٔ اصل این نامه را بدست آورند زیراکه والاحضرت امپراطوری بواسطهٔ نفرت فوق‌العاده‌ای که از آنروی داده پاره کرده است. نیز ممکن نشده است رونوشتی را که از آن در طهران برداشته‌اند فراهم کنند. این رونوشت تنها در مدتی که