دولت خاندان اندوخته نیام صمصام حدیدش را دولت تیموری در آستین است و در تا زخم کمندش سلسلهٔ چنکیز و تاتار حلقهنشین نظم ز سهم خدنکش قضا تیزپر. ز تیغ کجش راست کار قدر . اکر نادر افروزد از قهر چهر. چو خورشید آتش زند در سپهر. اکر مهر از عارضش دم زند. دم صبح آتش بعالم زند. در آتش کریزد سمندر ز بیم. نهد سر بکوه و بیابان نسیم. درینصورت کلک سخن را از نکارش آنمطلب بازداشتن اولی است امّا چون عرض مورّخ ضبط کلیّات احوال خدیو بهیمال و ذکر انساب نیز از لوازم این مقال است نکاشته لوحهٔ بیان میکردد که آنحضرت از ایل قرقلو و قرقلو نوعی از انواع افشار و افشار از جنس ترکمان میباشند و مسکن قدیم ایل مزبور ترکستان بود در ایّامیکه مغولیه بتوران استیلا یافتند از ترکستان کوچ کرده در آذربایجان توطن اختیار نموده بعد از ظهور خاقان گیتیستان شاه اسمعیل صفوی بتقریبات کوچ کرده در سرچشمهٔ میاب کوبکاب من محال ابیورد خراسان که در سمت شمالی مشهد مقدس طوس در بیست فرسخی واقع و در قرب جوار مرو است توطن جُسته تابستان در آنجا ئیلامیشی و زمستان در دستجرد دره جَزْ قلامیشی میکردهاند تولد آنحضرت در یوم شنبهٔ بیست وهشتم شهر محّرم سال ۱۱۰۰ هزار و صد هجری مطابق لوی ئیل در قلعهٔ دستجرد دره جَزْ در مکانی که بالفعل عمارات عالیه در انجا احداث و بمولود خانه شهرت یافته اتفاق افتاده باسم جدّ خود ندرقلی بیک موسوم کردیده و در پانزده سالکی قدم بر معارج رشد کذاشت چون در میان تاجیک و ترک و خورد و بزرک مظهر کارهای سترک کشته در مبادی حال آثار دولت و فرّ اقبال از ناصیهٔاحوال او ظاهر و امور عظیمه از دست مؤیدش صادر میشد و در عالم خود نادر آفاق بود بین الامم بنادر قلیبیک مشهور شد
در آغاز کار جناب ظل اللّهی از آنجا که نقشبند کارکاه وجود ربط و پیوند مراوجت را تار و پود دیبای بقای بنی آدم ساخته و باین جنس اکسون طراز جامهٔ قوام و دوام بربر و دوش نوع بشر انداخته تجرّد مخصوص خداوند صمد است تفرد شایستهٔ ایزد یکانه اَلَّذِیْ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُوْلَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوًا اَحَدٌ حضرت ظل اللّهی در آن اوان که آغاز شباب و جوانی و بهار کلزار زندکانی و هنکام ریعان ریحان عیش و کامرانی بود مایل تا بّل کشته چون