برگه:TarikheJahangoshayeNaderi.pdf/۲۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۱۸

بخرکاه دارائی سلطنت کذاشته بادّعای پسری شاه سلطان حسین خود را اسمعیل میرزا نام نهاد جماعت صوفیان در شوند و دیلمان را فریفته رایت تحکم برافراشت و دیلمان را بار انکوه تصرف کرد در آن اوان محمدرضاخان عبد لّلو قورچی باشی که سپهسالار و صاحب اختیار کیلان بود در لاهیجان توقف داشت این خبر را شنیده با دو سه هزار کس عازم دفع قلندر کشته در کوهستان دیلمان با او محاربه نموده شکست یافته به تنکابن برگشت و قلندر همان روز داخل لاهیجان گشته لاهیجان را باتمیجان ضمیمه متصرفات خود گردانید محمدرضاخان دوباره جمعیت خود را منعقد ساخته عازم لاهیجان گشته در رانکوه تلاقی واقع و قلندر مقهور شده بجانب کهدم کریخت و در آنجا مجدداً سلک جمعیت او از شاه سون و سایر رجال انتظام یافته ماسولهٔ من اعمال رشت را متصرّف و از آنجا عازم خلخال گشته بر حاکم انجا فایق آمده بارومیّه و اردبیل و در حوالی اردبیل جنک کرده شکست یافت و بعد از ان بمیان شاهسیون آمده جمعی از شاهیسون را با خود متفق ساخته و جمعیتی انعقاد داده مغانات نرفته با علی قلی خان شاهیسونی که دم از هواخواهی و انقیاد رومیّه میزد جنک کرده باز مغلوب کشته بماسوله آمد بالاخره جمعی از طایفهٔ شاهیسون که با روسیه اتفاق داشتند با جماعت ماسوله که از بیحسابات قلندر بتنگ آمده بودند بر دفع قلندر مصمم گشته در ماسوله بر سر او ریخته او را کشته سرش را برای سرکردکان اروس بُردند

در بیان نسب و مولد جناب ظِلُ اللّهی بر آکاه دلان دقیقه رس که بهمین زادکان آبای علوی و امهّات سفلی اند واضح خواهد بود که سعادت باری که زادهٔ لُطف خدای یکانه و کرامی فرزند ما در زمانه باشد نه مفاخرتش به نسب است و نه مباهاتش بسلطنت مکتسب زیرا که بمدلول نص و کتاب این دو امر در پیشکاه بنظر بلند همتان پست‌ترین پایهٔ سُلم اعتبار است و نازل‌ترین مرتبه از مدارج افتخار تیغ برنده را فخر بجوهر خداداد خویش است نه بکان آهن و کوهرشاهوار را نازش بآب و رنک ذاتی خود است نه بصُلب معدن خصوصاً این برگُزیده خدا و بزرگ کرده لطف ایزد توانا را که بعد از فضل‌اللی اعتضاوش بشمشیر خویش است نه بزور بازوی اهل و عشیره و بیکانه و خویش دودمانها از نسبت دودمانش چراغ دودمان افروخته‌اند و خاندانها از دولت خاندانش دولت