برگه:TarikheJahangoshayeNaderi.pdf/۱۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۱۷

دولت قیصری بمباهات اینکه شاهزادهٔ ایران پناه بدولت عثمانی برده است بدون تحقیق شاهزادکی او را تصدیق نموده مومی الیه را بدربار عثمانی احضار و بعد از ورود او بحوالی اسلامبول مهمانداری تعیین و در اسکو دار مکان سکنی و اخراجات برای او قرار دادند و بعد از خلع احمدخان پادشاه روم باعتبار صدور بعضی حرکات او را بشهر سلانیک که هیجده منزل آنطرف قسطنطنیه و نزدیک بسرحد فرنکست فرستادند و بعد از چندی از آنجا نیز او را بجزیرهٔ لیمن فرستاده کسان او را مرخص ساختند و تتمهٔ احوال او در بیان وقایع سال سنه ۱۱۵۵ نکارش خواهد یافت

دیکرسید حسین نام قلندری بود که از فراه بقندهار رفته مدتی در قندهار در یوزه کرد وادی بیسامانی میبود و از انجا همراه افاغنه در کسوت درویشی باصفهان آمده بعد از قتل صفی میرزای کراّنی میان جماعت جوانکی رفته خود را بعباس میرزا موسوم و او ادعّای برادری خاقان مرحوم کرده بتمنای سروری کوشهٔ کلاه هوس برشکست و بر مسند این دعوی دروغ راست نشست و از طوائف جوانکی و مردم اطرافی جمعی فراهم آورده چون کارش مایه نداشت حباب‌آسا بهوای ریاست سری برآورده باز سر بگریبان عدم کشید و شمع دولتش چون از صدق فروغی نداشت زود بپایان رسید

دیگرشخصی در سمت شمیل بندر بهمرسیده بادعای پسری خاقان مغفور خود را سلطان محمد میرزا نامیده بشاهزادهٔ خرسوار شهرت یافت و در شمیل چهارصد پانصد نفر از اعراب بنادر بر سر خود جمع کرده از انجا نزد عبدالله خان حاکم بلوچ باعانت او برخواستند و از انجا بمیان طایفه بارزی آمده آنطایفه نیز با او متفّق و عزیمت بندر کرده با سید احمد نوادهٔ میرزا داؤد که در آن اوان او نیز درآن سمتها رایت استقلال برافراشته مجادله نموده سید احمد را منهزم ساخت و بندر را با محال شمیل و میناب بحیطهٔ تصرف درآورد بالاخره از جانب اشرف جمعی بدفع او مامور کشته با او محاربه و مومی الیه شکست یافته بجانب هندوستان کریخت و بندر بامحال متصرف فیه او ضمیمه ولایات افغانی کردید

دیگر زینل نام قلندریست که درلاهیجان بهمرسید و او ولد ابراهیم نام توپچی بود که با چند نفر از قلندران مراحل نورد رفیق کشته در قریهٔ تکام من اعمال دیلمان بمضمون اینکه عبعد درویشی اکر هیچ نداری شاهی از کلاه نمد پوست تخت بهوس افسر و سریر و از جریده و شاخ نفیر بفکر علم و نفیه افتاده و از چادر قلندری پا