و سر او را نزد ایلچی روم فرستاد و جواب ایشان را بزبان تند سیف و سنان محول ساخت اینمعنی نایرهافروز خشم رومیه کشته احمد پاشای سردار روم با پاشایان و عساکر آن مرز و بوم از همدان رایت افراز هجوم شده در شهرکرد تلاقی عسکرین و اشتعال نوایر شور دشین بینالفریقین گردیده رومیّه مغلوب و مقهور شده رخت عزیمت بوادی هزیمت کشیدند اشرف نیز عازم اصفهان شد در سال بعد مجدداً احمد پاشا بهمدان لوای عزم افراخته و طرح مصالحه انداخته قرارداد ممالک و تعیین حدود و تحدید سنور باین دستور کردند که ولایت خوزستان و لرستان فیلی با کزاز و زنجان و سُلطانیه و خلخال و اردبیل بدولت عثمانی و ولایت سمت شرقی عراق و دارالمرز با افاغنه مقرر و متعلّق باشد و بدین عهد و میثاق صلح اتفاق و رفع غایلهٔ نزاع و نفاق کرده هر یک عازم مقر و مقام خویش کشتند در سال چهارم جلوس اشرف راشد پاشانامی از جانب سلطان احمدخان پادشاه روم برسم سفارت برای تاکید بنیان صُلح و صلاح و تهنیت جلوس اشرف وارد اصفهان و از جانب اشرف نیز محمدخان بلوچ بایلچیگری روم مامور و همراه ایلچی مزبور روانهٔ دربار عثمانی گردید
در بیان چند نفری که در ایام قرت ایران بادّعای شاهزادکی اظهار خودسری و آزادکی کردند اول صفی میرزانامی بود که در سمت بختیاری بهمرسید حقیقت احوال و اینکه مومیالیه شخصی بود از طایفهٔ کرّانی و در سال هزار و صد و سی و هفت ۱۱۳۷ در خلیلآباد بختیاری منبعث شده ادّعای شاهزادکی و پسری خاقان سعید شهید کرده میکفت که نام من اولاً ابوالمعصوم میرزا بوده ثانیاً این اسم را گذاشتهام محمدحسینخان حاکم بختیاری از راه سادهلوحی با سرخیلان بختیاری وجود از را مغتنم و مقدم او را گرامی و محترم داشته سر بربقهٔاطاعتش کذاشتند و مومیالیه زنی از شواهد اصفهان شاهد خود کرده بادّعای خواهری در یکی از بلوکات اصفهان گذاشته بود از خلیلآباد خواجهسرا و آدم رفته او را نیز باحترام آوردند و در همانجا افتتاح کار کرده ارقام باطراف نوشت امّا جیقه را بسمت چپ زده خطبه را در مساجد و منابر باسم شاه طهماسب خوانده اسم خود را ثانی اسم او کردانیده و حکام شوشتر و کوهکیلویه و روساءِ ایلات آنسمت نزد او جمع آمده کمر اطاعت بستند و اُمرا برای او تعیین کرده در آن نواحی کمال تمکین بهمرسانید تا اینکه از جانب حضرتِ ظُلاللّهی