مترجم احتراز کرده و از اختلاف روایتها بر یک روایت که در نزد مؤلف یا مترجم مرجح بنظر رسیده اکتفا جسته است و نیز هر جا که روایتی ناقص یافته است آن را از ماخذی دیگر در متن کتاب نقل کرده و اشاره نموده است که پسر جرار این روایت را نیاورده بود و ما آن را آوردیم، مانند: مقدمهٔ مفصلی از بدو تاریخ، یا داستان بهرام چوبین در سلطنت هرمز و نظایر آنها. و اینکه نسخههای فعلی کوچک و ناقص بنظر میرسد از آن است که بتدریج کاتبان هر نسخه چیزی از آن انداختهاند و برای اینکه نسخهای کامل بدست آید باید نسخههای متعدد قدیم را گرد آورد و همه را با هم مقابله نمود، چنانکه تا اندازهای این کار را مصنف این کتاب با آنکه وقت کافی نداشت و نسخههای کافی در دسترس نبود انجام داده است. تاریخ بلعمی از مقدمه شاهنامه زیادتر لغت تازی دارد و ما لغات معروف تازی آن را در کتاب پیشین یاد کردهایم» (سبک شناسی ج۲ ص ۸ تا ۱۰)[۱]. و مرحوم قزوینی در ذیل عنوان: قدیمترین کتاب زبان فارسی حالیه، در سال ۱۳۴۱ قمری نوشتهاند: آنچه معروف است این است که قدیمترین کتابی بزبان فارسی که بعد از اسلام تا کنون باقی مانده است عبارت است از سه کتاب که هر سه در ازمنه متقاربه تالیف شدهاند. اول ترجمه تاریخ کبیر ابوجعفرمحمد بن جریر طبری (متوفی در سنه ۳۱۰) است بفارسی بتوسط ابوعلی محمد بن محمد بن عبدالله البلعمی متوفی در سنه ۳۸۶ وزیر منصور بن نوح بن احمد بن اسماعیل ششمین پادشاه سامانی که از سنهٔ ۳۵۰ – ۳۶۶ سلطنت نمود، بلعمی بفرمان پادشاه مذکور تاریخ طبری را در سنهٔ ۳۵۲ (یعنی پنجاه سال پس از تألیف اصل کتاب) بحذف اساتید و احادیث مکرره بفارسی ترجمه نمود[۲]، و چنانکه معلوم است ازین ترجمه
۲۰