بر کست باد از اینکه مردم است مگر فرشته است گرامی بدین نیکویی». و در سایر نسخ لغت (برکست باد) که از ترکیبات لغوی قدیم است و فردوسی و کسایی آن را در شعر آوردهاند نیست[۱] و همان حاش لله را نوشته و (بر کست باد) را رها کردهاند چنانکه در نسخه آقای نفیسی (۸۳۸) چنین است:
«معاذ الله که این آدمی است این نیست مگر فرشتهٔ کریم بدین نیکویی». و جایی دیگر گوید: «آن سنگ بکفید» نسخهها یکی گوید: «شق شد». دیگری گوید: «از هم جدا شد». و باز در قصهٔ یوسف جایی که ملک مصر زن عزیز را با یوسف بزنی میدهد گوید: «و ملک آنزن را بدو داد، پس چون بیک جا گرد آمدند زن ترسید که مگر یوسف را ایدون بدل آید که آن بلایه است و همچنانکه آهنگ او کرد آهنگ دیگر کس کند. پس یوسف خواست که با وی باشد، خویشتن را بکشید و گفت: مرا دستوری ده تا با تو یک سخن گویم. گفت: بگوی. گفت: مگر نپنداری که من چنین بلایهام که آهنگ هر کس کنم...». و نسخهٔ آقای نفیسی (بلایه) را که بفارسی بمعنی زن بدکار و شهوتران است همه جا انداخته و بجای آن (بد) ضبط کرده است. و نیز گاهی لغات عربی در نسخههای قدیم هست که ظاهراً در وقت ترجمه آن لغت عربی معمول بوده از قبیل: حرب کردن. بجای جنگ کردن، و در نسخ متاخر بجاش «جنگ» ضبط شده است. و بدتر از همه نسخهای است که در هندوستان چاپ شده و یگانه نسخهٔ چاپی ترجمهٔ طبری است، این کتاب گذشته از اغلاطی که معمول به کتب چاپ هند است و سقطات بیپایان که گاه یک فصل از میان رفته، تصرفات عجیب و غریبی هم در متن کرده است و بعلاوه گامی بجای اشعار عربی که محمد بن جریر روایت کرده و مترجم فارسی
- ↑ رجوع شود به انجمنآرای ناصری: (برکست بفتح با و کاف بمعنی حاشا و معاذالله و بعقیدهٔ من یرگست با یاء است نه با باء و اصل لغت (هرگز) است.
۱۴