امروز در زیر دست تصحیح من بنده است و نسخهای است کهنه که ظاهراً در حدود قرن ششم نوشته شده، کاتبی که آن را مینویسد و برای تصحیح بمن میدهد، عباراتی را که در حواشی آن کتاب بهمین ترتیب نوشته شده است، اشتباها داخل متن نوشته بود و من در حین اصلاح یکمرتبه بعبارتی رکیک و مطلبی غلط برخوردم که اسباب حیرت شد و چون باصل مراجعه شد معلوم گشت شخصی جاهل در حاشیه عباراتی نوشته و کاتب آن را جزء متن آورده است.
درست همین احوال در طی هزار سال تکرار شده و در نتیجه آن نسخههایی از ترجمه طبری بدست ما افتاده که اختلاف بین آنها از اختلاف کلیله و دمنه و جنات الخلود زیادتر است. روزی نسخهای که در نهصد و پنجاه هجری نوشته شده بود از طبری بدستم رسید که امروز معلوم نیست آن نسخه کجاست، اتفاقاً آن نسخه بدون هیچ غلط بود اما عبارات آن بقدری ساده و تازه بود که اسباب تعجب من شد و اتفاقاً اولین نسخه طبری که در عمر خود دیده بودم همان نسخه بود بعد که نسخ دیگر خاصه نسخه قدیمی خودم بدستم آمد، دانستم که در قرن ۹-۱۰ هجری فضلایی در دربار تیموریان یا صفویان بودهاند که کتب مشوش و کهنه و مغلوط قدیم را بامر دربارها اصلاح میکردهاند و آنها کار را بکلی آسان کرده و از نو کتابهایی تألیف میکردهاند که فقط از حیث نام با نسخه قدیم مطابقت داشته است. تصور میکنم شاهنامه صحیح بایسنقری که مقدمهاش در عصر بایسنفر و برای آن شاهزاده نوشته شده و امروز غالب نسخ موجود در دست ما از فرزندان همان نسخه است، از همین قبیل باشد، چه وقتی بنسخ شاهنامههای قدیمتر از قرن دهم میرسیم که علامت آنها گذشته از تاریخ تحریر کتاب داشتن مقدمه و دیباچهٔ قدیم ابومنصوری است، دیده میشود که سراپا مغلوط است و در همان حال شعرهایی درو است که با اندک دقت اصل آن را میتوان دانست و با نسخههای بایسنقری نهایت اختلاف را دارد، و پیداست که آن
۱۱