این امر در قدیم یعنی زمانیکه دولت روم سلطنتی بوده صورت گرفته و بالای کوه اوانتن[۱] که از ثلال سبعهٔ شهر روم بود معبدی بود متعلق بربةالنوع دیان و اهل بلاد سیگانهٔ لاسیوم در آنجا آمده آداب و رسومی مذهبی بجا میاوردند و از جمله افسانهها که دربارهٔ مقهور شدن قوم لاتن نقل میکردند یکی این بود که بعد از آنکه رومیها تارکن مغرور را اخراج نمودند مردم لاتن بحمایت او برخاستند و نزدیک دریاچه رژیل[۲] با رومیها محاربهای بزرگ کردند و در اثنای این جنگ دو نفر دلاور دیده شدند که سوار اسب سفید بودند و پیشاپیش رومیها محاربه مینمودند و داخل اردوی دشمن شدند و لشکر روم را تحریض کردند تا بر دشمن تفوق یافتند. آنگاه سردار لشکر خواست به آن دو دلاور انعام و احسان کند لکن هرچه بجستجوی ایشان پرداختند نیافتند و همانروز در شهر روم دو نفر جنگجو دیده شده بودند خونآلود و غبارآلود که حربهٔ خود را بر سر چشمه میشستند و خبر فتح را بمردم میدادند و عقیدهٔ رومیها این بود که ایشان کاستر و پلوکس[۳] ربالنوع بوده که بمعاونت مردم روم آمده و ادعا میکردند که در میدان جنگ هم در روی تخته سنگی نقش پای اسبی عظیمالجثه دیده بودند و بنابراین عقیده در شهر روم معبدی برای آن دو ربالنوع بشکرانه بنا نمودند.