--( فصل بیست و هفتم )--
قسطنطین و ترقی مذهب مسیح علیهالسلام
بعد از استعفای دیوکلسین مملکت روم در واقع چهار سلطان داشت، دو نفر باسم اگوست یکی گالر و دیگری کنستانس کلر در مغرب. دو نفر هم باسم قیصر یکی سور در ایطالیا دیگری ماکزیمین دازا[۱] در مشرق و این هر چهار نفر از اهل ایلیری و صاحب منصب بودند اما این ترتیبی که دیوکلسین داده بود دوامی نکرد باین معنی که کنستانس کلر که یکی از دو قیصر بود بزودی درگذشت و پسرش قسطنطین[۲] که تازه از نزد گالر به گل پیش پدر رفته بود توسط لشکریان بامپراطوری برداشته شد (۳۰۶) و با وجود اینکه امپراطوری او خلاف ترتیب دیوکلسین بود گالر مخالفت نکرده تمکین نمود باین معنی که سور را عنوان اگوست و قسطنطین را عنوان قیصر داد باینطریق باز برحسب ظاهر ترتیب رجال اربعه را محفوظ داشت اما مردم روم از اینکه امپراطور ندارند ناراضی بودند و وقتی بهانه پیدا کرده طغیان نمودند و پسر ماکزیمین را که داماد گالر بود و ماکزانس[۳] نام داشت بامپراطوری برداشتند و او پدر خود را هم طلبید و ماکزیمین که سابقاً با دیوکلسین شریکالسلطنه بود مجدداً بر سر کار آمد و بنابراین سلاطین اربعه مبدل به سلاطین