مشعر بر طلبکاری و مبلغ طلب و اینکه طلب خود را نتوانسته است وصول کند شخص طرف مقابل حق نداشت جواب بدهد و بگوید من مدیون نیستم بلکه ثالثی میبایست بمیان بیاید و مدعی شود و با طلبکار مرافعه نماید.
هرگاه شخص مدعی مالکیت چیزی میشد میبایست بدواً مبلغی بتناسب قیمت آن چیز بطور ضمانت بدهد و اگر در مرافعه ذیحق نمیشد آن مبلغ را ضبط میکردند. مرافعه در حضور قاضی شکل محاربه پیدا میکرد مثلا هرگاه کسی مدعی مالکیت غلامی بود چوبی بدست گرفته به غلام میزد و میگفت من بموجب حق رومیت این مرد را از خود ادعا میکنم و چنانکه اظهار کردم چوب روی او گذاشتم. طرف مقابل هم با چوب خود همینکار را میکرد و همین حرف را میزد. قاضی بایشان میگفت شما هردو این مرد را لمس کنید. پس ازان اولی میگفت من از مدعی میپرسم به چه سبب این ادعا را کرده است. دویمی میگفت من حق خود را مجری داشتهام که چوب روی او گذاشتهام. اولی میگفت چون تو بغلط مدعی شدهای من تو را بقسم دعوت میکنم. دیگری میگفت من هم کذلک.
هرگاه مابعالنزاع زمینی بود حاضرکردن آن ممکن نمیشد. متداعیان دست یکدیگر را میگرفتند مثل اینکه بخواهند محاربه کنند و هرکدام میگفتند من بموجب حق رومیت این زمین را ملک