را تفتیش و وجدان خویش را بمعرض امتحان درآورند واحوالات یکی از فلاسفه بزرگ را بخوانند. حکمای مزبور خود را ابناء جهان میخواندند نه فرزند یک شهر و دیار و تمام نوع بشر را برادران خود میدانستند حتی اقوام وحشی و بدوی و غلامان و بندگان را چنانکه سنک سفارش میکرد که با غلامان بمهربانی رفتار کنید و جنگهای غلامان را تقبیح مینمود.
یکی از فلاسفه رواقیون مارکورل امپراطور بوده که در عین سلطنت درویش بود و در اوقات جنگ هم هر شب وجدان خود را امتحان میکرد و برای خود نصایح و حکم مینوشت و از کلمات اوست که میگوید بخاطر داشته باش که مردم با تو برادرند آنوقت ایشان را دوست خواهی داشت. تکلیف انسان چیست؟ خداوندان را محترم داشتن و بمردم خیر رسانیدن.
--( فصل بیست و چهارم )--
قوانین رومی
در اوایل امر رومیها هم مثل اکثر ملل قدیمه قوانین مکتوب مدون نداشتند و مردم هر دوره آداب و رسوم و عادات اسلاف خویش را معمول میداشتند. رؤسا و حکام نیز بر وفق همان عادات حکم میکردند. در اواسط مأئه پنجم از قراری که روایت شده و ما هم سابقاً نقل کردهایم رعایای رومی مجلس سنا را مجبور کردند