اجنبی در ولایت ایشان مستقر شوند. علاوه برین آن اوقات قحط و غلا شده بود و قیصر لشکریان خویش را در فصل زمستان میان قبایل کلوا پراکنده کرد که بسهولت تحصیل خوراک نمایند لهذا بعضی از رؤسای کلوا در خفیه با یکدیگر متفق شدند که برومیان حمله کنند. چنین کردند و در این موقع یکی از رؤسای کلوا موسوم به آمبیوریکس[۱] خسارتها برومیان وارد آورد لکن چون قیصر مطلع شد بگل آمد و بعد از زد و خوردهای چند بر قبایل کلوا غلبه کرد و آنها را که در این شورش و طغیان پیش قدم بودند اعدام نمود و آمبیوریکس بمملکت ژرمانی گریخت. در زمستان سال بعد باز مردم گل متفق شدند و قسم یاد کردند که رومیها را اعدام نمایند. یکی از بزرگزادگان گل که ورسنژتوریکس[۲] نام داشت و جوانی قویجثه و شجاع و در سواری و تیراندازی هنرمند و سابقاً هم جزء لشکریان رومی به قیصر خدمت کرده بود دهاقین را بشورش واداشت و نظم و ترتیبی در جنگجویان خویش قرار داد و بمحاربهٔ رومیان مشغول شد. قیصر با آنکه زمستان بود بگل مراجعت کرد و بنای تاخت و تاز گذاشت لکن مردم گل و مخصوصاً ورسنژتوریکس شجاعت و تهور فوقالعاده ظاهر ساختند و ابتدا برای قیصر پیشرفتی حاصل نشد و از تمام قبایل مختلفهٔ گل وکلا جمع شده انجمنی ترتیب دادند و ورسنژتوریکس