برگه:TarikhMoaserIran.pdf/۴۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

ذکر ناامنیها و جنگهای داخلی که سراسر تاریخ قاجارها را فراگرفته است در خور کتاب بزرگیست و من تنها بحوادث پایان این دوره تا ۱۲۹۹ قناعت می‌کنم.

درین دروه قوهٔ حاکمه و دولت مرکزی تنها بر قلمرو محدودی در اطراف تهران فرمانروایی داشت و در هر ناحیه‌ای سرکشانی بودند که ذکر ایشان پس ازین خواهد آمد.

چنانکه سابقاً باختصار اشاره کردم خوزستان که در زمانهای قدیم یکی از آبادترین نواحی ایران و سرزمین زرخیزی بود در نتیجهٔ ناتوانی دولت یکی از ویران‌ترین ولایات ایران شده بود و منابع ثروت و کشاورزی آن از کار افتاده بود. چادرنشینان عرب مانند بنی‌طرف و بنی‌کعب از سالیان دراز در آنجا رخنه کرده بودند و تقریباً در مدت سی سال این سرزمین تاریخی از ایران جدا بود و از حکومت مرکزی پیروی نمی‌کرد و حتی شیخ‌خزعل که دم از استقلال می‌زد مالیات را بنفع خود می‌گرفت و با بیگانگان روابط شخصی داشت.

لرستان نیز همواره میدان تاخت و تاز چادرنشینان غارتگر لر بود و از زمان کریم‌خان زند ببعد رابطهٔ لرستان با حکومت مرکزی گسسته شده بود و از یک سوی تا خوزستان و از سوی دیگر تا سرزمین اراک و سلطان‌آباد هر مسافر و کاروان و بازرگانی که از آنجا می‌گذشت دوچار کشتار و تاراج می‌شد.

ناحیهٔ کرمانشاهان نیز از قدیم میدان سرکشی چادرنشینان کلهر و سنجابی و گوران و جز آن بود و حوادثی پیش می‌آوردند که تا مدتی دولت مرکزی را گرفتار می‌کرد.

کردستان هم پس از کریم‌خان زند یکسره از حکومت مرکزی جدا شده بود و طوایف کرد مانند اورامانی و مریوانی و گلباغی و مکری و کلیایی نه‌تنها پیوسته با یک دیگر در زدوخورد بودند و از حکومت مرکزی پیروی نمی‌کردند و کارگزاران آنرا بخود راه نمی‌دادند بلکه بر همسایگان خود نیز می‌تاختند و دولت ایران ناگزیر بود

۲۷