برگه:TarikhMoaserIran.pdf/۲۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

استقلال ایران

ویکتور برار دانشمند فرانسوی در آغاز کتابیکه درباره انقلاب ایران نوشته است می‌گوید: «ایران نه ملتست و نه دولت». این بهترین معرفی از وضع ایران در پایان دورهٔ قاجارهاست و گویندهٔ این سخن نه غرض‌ورزی و دشمنی کرده و نه مبالغه کرده است. زیراکه ملت یعنی آن جمعی از مردم که در زبان و اخلاق و عادات و رسوم و معتقدات و دین و لباس و زندگی اجتماعی و امید و آرزو و حتی در خشم و غضب و کینه و نفرت یکسان بیندیشند و با هم همداستان و شریک باشند.

راستی هم که در آن زمان ایرانیان در هیچ یک ازین مظاهر انسانی اتفاق کلمه نداشتند و در فصل دیگری که دربارهٔ اوضاع اجتماعی خواهد بود درین زمینه بیشتر سخن خواهم راند.

در آن زمان ایران دولت هم نبود، زیرا دولت یعنی آن نیروی حاکمه‌ای که از میان مردم برخاسته باشد و مسئول سرنوشت و خوب‌‌وبد مردمی باشد که آنرا برانگیخته‌اند. آنست که شب‌وروز برای آن مردم دلسوزی کند، آسایش و نیک‌روزی مردم را از هر چیث فراهم آورد، در هر روزی مردم را بسوی پایهٔ دیگری از پیشرفت و ترقی و کمال ببرد، زندگی شبانروزی امروز و فردای آن مردم را از هر حیث تأمین کند، حتی نقشه‌های عاقلانه برای آیندهٔ آن مردم بکشد، عرض و ناموس و جان و مال همهٔ مردم را در کمال خوبی حفظ کند و همهٔ خطرهای جانی و مالی را دفع کند، از هیچ وسیلهٔ ارشاد و هدایت خودداری نکند، یعنی مهربان‌ترین پرستار و سرپرست و

۱۱