پرش به محتوا

برگه:TarikhMashrouteh3.pdf/۹۷

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
تاریخ مشروطهٔ ایران
۶۷۰
 

بایستی گردن بیوغ بردگی دربار گزارند، برخی دشواریهایی نیز در سیاست کشور پدید آوردی. ما در این کتاب بسیاست نپرداخته‌ایم. ولی در اینجا میباید نویسیم که در نتیجه این زبونی آزادیخواهان، چه بسا که ایران بیکبار آزادی خود را از دست داده در میان دو همسایه بخشیده شدی.

زیرا محمد علیمیرزا که مجلس را برانداخته رشته کارها را بدست گرفت، خود او جز افزاری در دست روسیان نمی‌بود، و پیداست که انگلیسیان بآن حال خرسندی ندادندی و پیداست که کارهای دیگری رخ دادی.

برای آنکه دانسته شود این پیشامدها تا چه اندازه از ارج ایرانیان، در دیده دیگران کاست، یکی دو جمله از روزنامه «تایمس» را میآورم. این روزنامه که بزرگترین روزنامه لندن، و خود زبان نیمرسمی دولت انگلیس است در همان روزها دو سه گفتاری دربارهٔ ایران نوشته که سراپای آنها نکوهش و بدگوییست. در یکی از آنها که دو روز پس از داستان بمباران (۲۵ ژون) نوشته، پس از آنکه نکوهشها از مجلس میکند و ناشایستگی آنرا باز مینماید، از گفته‌های خود چنین نتیجه میگیرد: «این نمونه‌ای بدست داد از آنکه شرقیان شایندهٔ زندگانی آزاد نمیباشند». ببینید چه جمله زهرآلودی نوشته است.

آنچه این ننگ را بدتر می‌گردانید این بود که چون در تهران این داستان رخداد، و آگاهی از آن بشهرها رسید، در بیشتر آنها بی‌هیچگونه ایستادگی دستگاه مشروطه را برچیدند و آن هایهویها بیکبار فرونشست، و این نمونه‌ای از رویه‌کاریهای توده ایران میبود و زبان همگی را ببدگویی بازگردانید.

جای خشنودیست که این لکه سیاه را از دامن ایران، ایستادگیهای مردانه تبریز بسترد، و اینست ما بآن شهر و ایستادگیهایش ارج می‌گزاریم و پیشامدهای آنجا را بازتر و گشادتر خواهیم نوشت. در اینجا راپورت چهارم لیاخوف را که در همین زمینه است و می‌رساند که روسیان چه خشنودی از فیروزی لیاخوف و قزاقهایش می‌داشتند در پایین می‌آوریم:

۱۲ ژوئن ۱۹۰۸ طهران محرمانه راپورت ۶۳

«جناب جلالتمآباتلگراف عالی را در حضور افسرهایی که در راه روسیه و اجرای خیالات او حاضرند تن و جان خود را فدا کنند در خصوص اینکه اعلیحضرت امپراطور مناسب دیده‌اند که در تلگرافیکه جناب سردار قفقازیه درخصوص خدمتگذاری بریکاد قزاق در تخریب مجلس باعلیحضرت امپراطور کرده بودند با دستخط خودشان مرقوم فرمایند «آفرین قزاقها» «تشکر بافسران شجاع» خواندم تمام ایشان غرق مسرتی شدند که تعریفش خارج از امکان است و چنان صدای خود را بزنده باد بلند کردند که تا مدتی دراز عکس صدای زنده‌باد آنها مسموع بود مسرت افسرها