گردیدند. ولی از آزادیخواهان ما تنها خواهرزاده میرزا جهانگیرخان را شناختهایم که کشته گردیده.
درباره قزاقان مامانتوف میگوید: «بیش از ۴۵۰ تن پادرمیان جنگ نداشت. از این شماره ۲۴ تن کشته شده با از زخم مرد، که از جمله دو سرکرده در میان ایشان بودند. ۳۵ تن قزاق و ۵ سرکرده سخت زخمی شدند. نیز ۴۰ قزاق و کراوسف وکیلباشی روسی (که از سرش زخمی شد) زخمهای سبک برداشتند. سی اسب کشته شد». میگوید: «این اندازه نابودی برای جنگ چهار ساعته سنگین است». ولی چنانکه گفتهایم باین شماره های مامانتوف باور نتوان داشت، این هنگام یک آگاهینویس انگلیسی بنام داوید فریزر نیز در تهران میزیسته، ولی او داستان را بکوتاهی نوشته میگوید: جنگ را تنها یکمشت مجاهدان انجمن آذربایجان کردند، و با نداشتن پشتگرمی بیش از آنچه کردند نتوانستندی کرد. «آندسته هایی که سوگند خورده بودند مشروطه را با جان خود نگه دارند از آنان هر چه کمتر گوییم بهتر است. راستی را کسی هم کاری از آنان نمیبیوسید».
در کتاب آبی انگلیسی مینویسد: « نخست تیر را یک سربازی (باشد در روی هوا) در کرد، و پس از این تیر بود که مجاهدان شلیک کردند، لیکن ما گفتیم که نخست تیر را یک افسر روسی انداخت، و این چیزیست که کسانی با چشم دیده بودند و ما از آنان پرسیدهایم. مینویسد: «سرکردگان روسی بیباکانه در جاهای بیمناک آمد و رفت میکردند. یکی از نمایندگان بمن گفت: آزادیخواهان توانستندی لیاحوف را هر زمان که خواهند بزنند. اگر آن سرکردگان کشته شدندی بیگمان نتیجه دیگرگونه شدی. این خودداری از زدن ایشان از آنراه بود که میپنداشتند اگر آنان را بکشند دولت روس بکارهای ایران دستی خواهد یازید».
مامانتوف چه دیده؟ در همان هنگام که جنگی بپایان رسیده و تاراج آغاز میشده، مامانتوف خود بتماشا رفته است، و چون نوشتههای او در این باره نیز دارای ارج تاریخیست و چگونگی را روشن میگرداند پیش از آنکه بداستانهای دیگر پردازیم، آنها را نیز در اینجا میآوریم میگوید:
بامدادان چون آواز شلیک توپ و تفنگ برخاست، من دوست میداشتم سوار شده تا جنگگاه شتابم، ولی دلیری نکرده بتماشا از پشت بام که تنها دودهای گلولهها را از دور میدیدم بس کردم، تا پس از زمانی شکیبیدن نتوانسته از کوچههای تهی تهران خود را بجلو مجلس رسانیدم. « توپخانه مجاهدان را که در خانه ظلالسلطان سنگر میداشتند زیر آتش گرفته بود. سربازها از خانههایی که توپ ویران ساخته بود همچون مورچه هر چه بدستشان میآمد بیرون میبردند. متکا و قالی و مبل و کاچال بفراوانی روی تکل توپ مسی سربازان گزارده شده بود. روی یک جعبه توپ یک دستگاه پیانو شکسته