برگه:TarikhMashrouteh3.pdf/۴۰

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۶۱۲
بخش سوم
 

از روز آدینه بیست و نهم خرداد (۱۹ جمادی‌الاولی) دوباره انجمنها را بگردآمدن در مدرسه خواندند. این بود انجمنها رو بمدرسه آوردند و بار دیگر انبوهی در آنجا رخ داد. لیکن در اینجا نیز یک نافهمی از سران دیده شد و آن اینکه بمردم سپردند که هیچکس افزار جنگ همراه نیاورد، که تو گفتی مردم را بعروسی خوانده بودند.

بدتر آنکه در این هنگام نیز یکسخنی در میانشان نمی‌بود. گذشته از اینکه گروهی از نمایندگان پستی نموده می‌گفتند: «آن هشت تن بیرون روند و خشم شاه فرو نشیند» دیگران که در اندیشه ایستادگی می‌بودند سخن یکی نمیداشتند. شادروانان بهبهانی و طباطبایی بشیوه همیشگی خود «ایستادگی ستمکشانه» میخواستند و بجنگ خرسندی نمی نمودند. حاجی میرزاابراهیم آقا و تقیزاده و کسان دیگری جنگ را میخواستند. بویژه تقیزاده که چون رییس «انجمن آذربایجان» می‌بود و پشتگرمی بدلیری آذربایجانیان می داشت پافشاری آشکار درباره جنگ می‌کرد.

پیداست که چاره جز جنگ نمی‌بود. چیزیکه هست دیر کرده بودند، و آنگاه چنانکه خواهیم دید بسیج کار نمی‌کردند. اینان امیدشان بیاوری شهرها می‌بود و تلگراف فرستاده یاوری می‌طلبیدند و دشواری آنرا بدیده نمی‌گرفتند. از اینسو در تهران دو کمیسیون یکی بنام «نظام» و دیگری بنام «جنگ» از سردار معظم خراسانی و از دیگر اروپادیدگان پدید آورده بودند که در حیاط شمالی بهارستان در بالاخانه‌ها برپا میشد، واینان بکارهایی پرداخته امیدهایی بمردم می‌دادند.

مستشارالدوله می‌گوید: شاه می‌گفت بآن هشت تن من پول دهم که از ایران بیرون روند، و خود آنان نیز خرسندی می‌دادند، ولی تقیزاده نگزاشت. می‌گویم: این گناهی از تقیزاده نبوده. اگر آن هشت تن از ایران بیرون رفتندی باز محمدعلیمیرزا دست نکشیدی۔ گناه تقیزاده آن دودلیش بوده که مردم را نیز سرگردان می‌گردانید. از یکسو دلش میخواست بیک کاری برخیزد و نامی درآورد، از سوی دیگر بجان خود سخت می‌ترسید و تا می‌توانست از زیان و آسیب می‌گریخت.

یک چیز شگفت‌تری در اینهنگام آنست که بسیاری از آزادیخواهان از خامی اندیشه، باور نمیکردند که سربازان و قزاقان فرمانبرداری از لیاخوف کرده، راستی را با مجلس بجنگ خواهند پرداخت، و در این هنگام چنین میخواستند که دلهای آنان جویند و رام خود گردانند. گواه اینسخن جمله‌هاییست که در روزنامه‌های آنروز می‌بینیم.

روزنامه تمدن «سفرای دول متحابه» را بیاری میخواند. نویسنده حبل‌المتین بخود دل داده می‌گوید: «ترسی بخود راه نده از سربازی که پس از چند سال هیزم‌شکنی و حمالی لباس پوشیده و هیچ تیراندازی نمیداند چه میهراسی؟!.. هفتاد نفر هم از همان سیلاخوریها در این چندروزه تفنگها را برداشته فرار کرده‌اند. آسوده باش که نزدیک است باصطلاح عوام کفگیر بته دیک بر خورد و پولهایی که برای این اعمال شنیع تهیه