بازپسین نشستهای مجلس این لایحه را که بردند در بیرون در میان مردم گفته میشد: شاه پروایی بفرستادگان ننموده، و لایحه را گرفته نخوانده. بلکه خود بدرون رفته و وزیران را بآنجا خواسته و خشمناک چنین گفته: این کشور را پدران من با شمشیر گشادند. من نیز پسر همان پدرانم، و کشور را دوباره با شمشیر خواهم گشاد. چنانکه انجمنها مرا از پادشاهی برمیدارند من نیز خود را پادشاه نمیشناسم تا دوباره تاج و تخت را بدست آورم.
لیکن در مجلس وارونه این گفته شد. همانروز که نزدیک بشام نشست برپا گردید ممتازالدوله چنین آگاهی داد که چون لایحه را دادهاند شاه فرموده: «من همانطور که از سابق کمال همراهی و مساعدت را با مجلس مقدس داشتم حالا هم دارم و خواهم داشت. من خود عاشق این اساس هستم و جواب لایحه صادر و فرستاده خواهد شد»، و چون یکی از نمایندگان پرسید که چرا لایحه خوانده نشده ممتازالدوله پاسخ داد که شاه آنرا از سرتاپا خوانده است.
پیداست که ممتازالدوله بشیوه همیشگی مجلس برویهکاری و پردهکشی کوشیده. با آن حالیکه کشاکش پیدا کرده بود چنین پاسخی از محمدعلیمیرزا چه جا میداشت؟!.. آنگاه گرفتم که او چنین پاسخی داده، آیا درخور پذیرفتن میبود؟!.. اگرشاه «کمال همراهی و مساعدت را با مجلس مقدس میداشت پس آن توپکشیدنها و نیرو بسیجیدنها بهر چه میبود؟..
روز چهارشنبه باز توپهایی را از میدان توپخانه بباغشاه بردند. روز پنجشنبه بیست و هشتم خرداد (۱۸ جمادیالاولی) که باز مجلس برپا گردید نامهای از سوی انجمنهای تهران رسیده بود، در این زمینه که تلگرافهایی که بتلگرافخانه داده میشود میگیرند، ولی نمیفرستند، و یا پس از چند روزی میفرستند. نمایندگان در آن باره بسخنانی پرداختند، و شگفت آنکه گفتند: باید از «وزیر مسئول» در این باره بازخواست شود.
سیدحسین یکی از نمایندگان پیشنهاد کرد که تلگرافهایی که از شهرها رسیده خوانده شود. تلگرافهایی را میگفت که بنام بیزاری از شاهی محمدعلیمیرزا میرسید. ولی ممتاز الدوله نپذیرفته پاسخ داد: «تلگرافاتی که از ولایات و ایالات رسیده یکی دو تا نیست بلکه سیصد و چهارصد تلگرافست و هنوز هم مقتضی نشده که در مجلس قرائت شود» در همان مجلس تنها یک تلگرافی از تبریز خوانده گردید که اینک در پایین میآوریم:
«از تبریز ۱۸ جمادیالاولی – نمره ۲۶۶ وضع شهر حالتی پیدا کرده که از تحریر و تقریر عاجزیم از طرفی جوانان ملت داوطلبانه سواره و پیاده برای وقایهٔ مقصود مقدس و حراست دارالشوری جان بر کف گرفته در حرکتند و از طرفی کمیسیون اعانه تشکیل و اهالی با کمال بشاشت بدادن اعانه بر یکدیگر سبقت میجویند علمالله و شهد زنهای غیوره آذربایجان امروز شرف ملیت را از تمام عالمیان ربوده و اتصالاً