پرش به محتوا

برگه:TarikhMashrouteh3.pdf/۳۰۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۸۷۷
بخش سوم
 

دسته‌ای آنجا را نگه می‌داشتند. در این هنگام که رحیمخان صوفیان و آن پیرامون‌ها را گرفته و سواران او در آرونق و انزاب و دیگر جاها پراکنده شده بودند، از دژرفتاری که این سواران با مردم می‌داشتند، در آرونق و انزاب کسانی به شورش برخاسته از حاجی پیشنماز باوری طلبیدند. پیشنماز خواهش ایشان را پذیرفته به یاوری شتافت، و در جنگی سواران را شکسته تسوج راکه بنگاه دولتیان شمرده می‌شد به دست آورد. این فیروزی در بیست و پنجم اسفند (۲۳ صفر) بود، و از آن هنگام تسوج بگی دیگر از کانون‌های آزادی گردید.

پ ۲۷۷

حاجی پیشنماز می‌خواست از آنجا به سر صوفیان رود و یا راه را باز کرده به تبریز بیاید، و پیاپی کشاکش میانه او با سواران رحیمخان رخ می‌داد. از این‌سو در تبریز نیز چشم به راه او دوخته امید می‌بستند که بتواند راه ارونق و انزاب را باز گرداند. ولی جز نومیدی نتیجه نمی‌یافتند.

چیزی که هست دولتیان از سوی سلماس و تسوج بسیار بیمناک می‌بودند، و نوشته‌هایی از عین‌الدوله در دست ماست که به رحیمخان فرستاده است، و در آنها چند جا باد حاجی پیشنماز و کارهای او می‌کند، به رحیمخان دستور می‌دهد که نیرویی با یک توپ به سر تسوج بفرستد. در یک نامه‌ای می‌نویسد:

«از همه واجب‌تر دفع شر آن حاجی پیشنماز سلماسیست که بیشتر او اسباب مفسده و شورش‌های آن حدود گشته دفع شر او بکنید سلماس هم بالطبیعة منظم می‌شود و بار گردن ماکویی‌ها قدری سبک می‌شود.»

جعفرخان (یکی از مجاهدان خیابان)

این جوان با همه بچه‌سالی در جنگ‌های روز دوم دلیری‌های بسیار می‌نمود و نامی یافته بود و گویا روزی در باغی از درخت زردآلو بالا رفته که او را به همان نام «اریک آغاجی» می‌خواندند (پیکره در سال‌های دیرتر با رخت پلیسی برداشته شده)