«از تلگرافخانه قزوین بتوسط رییسالمجاهدین بعموم سوار و صاحبمنصبان کشیکخانه آذربایجان حاضرین اردوی تهران بموجب این تلگراف بهمه آن برادران دینی و وطنی اعلام و اخطار میشود بر تمام ملت غیور آذربایجان ثابت و محقق شده است شاه بنای مخالفت و عصیان را که با اساس مقدس مشروطیت و دارالشورای کبری گذاشته باتکا و اطمینان شماها میکند توضیحاً و صراحتاً مینویسیم که اگر بمجرد وصول این تلگراف بدارالشورای کبری ملتجی و تلگراف با نشانه گرفته مخابره نمودید فبها والا بدانید که معامله یک خاین ملت و وطن در آذربایجان با خانه و کسان شماها شده بهیچ چیز شماها ابقا نخواهد شد البته این ننگ ملی را که با عقاب شماها نیز متوجه خواهد شد از خود بردارید. انجمن ایالتی آذربایجان»
دانسته نیست این تلگراف بسرکردگان رسیده. اگر هم رسیده نتیجهای از آن پدیدار نگردیده. چنانکه گفتیم این بار بسردکردگان آذربایجانی پروای چندان نمی نمودند، و رشته بیش از همه در دست قزاقان میبود.
تبریز بیک شور و خروش ژرفی پرداخته میخواست با نیروهایی که اندوخته بود، و با همه توانایی خود بدارالشوری یاری کند. ولی دوری از تهران، و ناآگاهی از چگونگی کارها، و پس از همه تنها بودن، کوششهای او را بینتیجه میگردانید. بازماندهٔ خروش تبریز را خواهیم نوشت باید در اینجا بشهرهای دیگر پرداخته نمایشهای بیپای آنها را باز نماییم، و برخی از کارهای دارالشوری را بنویسیم:
شورش شهرها یا نمایشهای بیپا تلگرافی که انجمن ایالتی دربارهٔ بیزاری از پادشاهی محمد علیمبرزا فرستاد، چنانکه گفتیم، همه شهرها را بآواز درآورد، و از همدان و اسپهان و شیراز و رشت و کرمانشاهان و استرآباد و عراق و زنجان و دیگر جاها، تلگرافها به تبریز و تهران یا بشهر های دیگر رسیدن گرفت. این شهرها که هیچگونه آمادگی نمیداشتند، و از آزادیخواهی یا مشروطهطلبی جز هایهوی راهانداختن و تلگراف باینجا و آنجا فرستادن را نیاموخنه بودند، (و چنانکه خواهیم دید جز از رشت، بازمانده کمترین ایستادگی از خود ننمودند) باز بکار افتاده تلگرافهای لافآمیز فرستادند و نویدهای دروغی دادند. بیش از همه، اسپهان جلفکاری مینمود. اینها نه تنها بیزاری از پادشاهی محمدعلیمیرزا مینمودند و برداشته شدن او را میخواستند و اسپهان پیش افتاده نایبالسلطنه نیز (گویا ظلالسلطان را) پیشنهاد میکرد، در رویهکاری اندازه نشناخته نوید فرستادن نیرو بیاری دارالشوری میدادند، و اسپهان سخن از فرستادن پنجاه هزار تن میراند. در اینمیان ظلالسلطان نیز همبازی نموده تلگرافها میفرستاد. ما برای نمونه یکرشته از آن تلگرافها را در اینجا میآوریم: