پرش به محتوا

برگه:TarikhMashrouteh3.pdf/۲۵۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۸۲۹
بخش سوم
 

در همانروزها یک داستان نابیوسانی نیز رخ داد. چگونگی آنکه سیدعلی‌آقا یزدی که گفته‌ایم یکی از ملایان بدخواه مشروطه و از بنیادگزاران آشوب میدان توپخانه می‌بود، بعنوان ختم برای حاجی تهرانی در خانه خود چادری افراشت و در خانه را برای آمد و شد مردم بگشاد و در آن میان بهواخواهی آشکار از مشروطه پرداخت، و از دو سید و دیگران بستایش برخاسته در زیر پرده بمحمدعلیمیرزا نگوهشها کرد. این کار او مایه شگفت هرکس بود و محمدعلیمیرزا چون آنرا شنید فراشانی فرستاد که چادر او را خوابانیدند، وخانه او را بزیر نگهبانی گرفتند. اینها نیک نشان میداد که محمدعلیمیرزا در دیده‌ها بسیار خوار شده و هوادارانش نیز از سستی کار او آگاه گردیده‌اند.

بدینسان میگذشت تا در آذرماه این سیدعلی‌آقا بعبدالعظیم رفته در آنجا بستی نشست، و بیرق مشروطه‌خواهی افراشته مردم را بسر خود گرد آورد. همچنین صدرالعلماء و دسته‌های دیگری بشیوه دیرین خود بسفارت عثمانی پناهیدند و در آنجا انبوه شده ببازگفتن مشروطه کوشیدند.

در نتیجه این داستانها در تهران نیز رشته از هم گسیخت و برخی آزادیخواهان به چیرگی‌هایی برخاستند. از جمله کسانی آهنگ کشتن حاجی شیخ فضل‌الله کردند. چنانکه میدانیم حاجی شیخ فضل‌الله دشمن بزرگ مشروطه میبود، که گذشته از کارهایی که در زمانهای پیش کرده و از ناچاری پا بکنار گزارده بود، از آغاز خرده خودکامگی دوباره پا بمیان گزارده از هر راه بکندن بنیاد مشروطه کوشیده بود. چنانکه در پیش‌آمد اخیر محمدعلیمیرزا را از باز کردن مجلس باز داشت و شهرهای ایران را برآغالانیده ملایان را به بیزاری از مشروطه و فرستادن تلگرافها بدربار برانگیخت.

می‌توان گفت: این هنگام رشته کارهای محمدعلیمیرزا بیش از هرکسی در دست این می‌بود. محمدعلیمیرزا در آن ایستادگی که در برابر آزادیخواهان و علمای نجف و نمایندگان سیاسی دولتهای اروپا می‌نمود بیش از همه بدلگرمی از پشتیبانی این می‌بود. از اینرو بسیار پاسش میداشت و بهر گفته‌اش گوش میداد و در هر کاری اندیشه او را میخواست. در بیرون نیز مردم با انبوهی بدر خانه او میرفتند و می‌آمدند، و او در سایه این پیش‌آمدها شکوه و جایگاه بسیاری پیدا کرده در آمدن و رفتن بکالسکه می‌نشست و همراهان بسیار با خود برمیداشت. میتوان گفت: این مجتهد شیعی بآرزوی دیرین خود رسیده آنچه از سال‌ها خواسته یافته بود.

از اینرو برخی از آزادیخواهان که ما نیک نشناخته‌ایم نقشه کشتن او را کشیده جوان بیباکی را بنام کریم دواتگر، با کسانی بآن کار برانگیختند، و آنان شب شنبه نوزدهم دی (۱۶ ذوالحجه)، فرصتی جسته بکار برخاستند، ولی به نتیجه ای که میخواستند نرسیدند، و چون سرگذشت را محرر سماجی شیخ فضل‌الله برای پسر او در نجف نوشته است، و آن