از قفقاز چه با دست آزادیخواهان و چه بدستباری بازرگانان، تفنگ و فشنگ و تپانچه بسیار آورده میشد. ستارخان تا میتوانست بآن بازرگانان همراهی نموده دل میداد. از آنسوی شادروان میرهاشمخان خود بازرگانی برگزیده و فرستاد و تفنگهای بسیاری آورانید. در خود تبریز هم تفنگهای پنجتیر ساخنه بیرون میدادند. این بود کمکم تفنگهای کهنه «شاسپو» از میان رفت و ورندل و مانند آن بسیار کم شد. رویهمرفته مجاهدان آراستهتر و بهتر از پیش شدند، و چندان کمی از دولتیان نداشتند. شصتتیر و توپهای تازه درآمده که دولتیان میداشتند آزادیخواهان نیز بمب و نارنجک بکار میبردند. رویهمرفته آمادگیهای دو سو بیشتر شده بود، و از همین روزها یکرشته جنگهای دیگری آغاز گردید که ما در گفتار جداگانه خواهیم آورد. در اینجا میباید اندکی بتهران پردازیم و پیشامدهای آنجا را بکوتاهی بنویسیم.
چنانکه گفتهایم محمدعلیمیرزا چون مجلس را بتوپ بست، برای مجلس شورای کبرای دولتی بستن زبان دولتهای اروپا چنین وانمود که مشروطه را برنینداخته، و تنها مجلس را بهم زده که پس از سه ماه دوباره مجلس باز خواهد شد. لیکن چون سه ماه پایان یافت این بار هم بدو ماه دیگر نوید داده در دوم مهرماه (۲۸ شعبان) فرمانی بنام صدراعظم بیرون داد، در این زمینه که چون مجلس در نوزدهم شوال بازخواهد شد باید زمینه آنرا آماده گردانید، و در همان فرمان فهمانید که قانونها بحال خود باز نخواهد ماند و مشروطه «بر وفق شرع انور» خواهد بود. نیز در آن فرمان تبریز را برکنار گردانیده آگاهی داد تا «تبریز منظم و اشرار آنجا قلع و قمع» نشود در «انتخابات» بهره نخواهد داشت.
سپس چون دو ماه نیز پایان یافته نوزده شوال نزدیک شد روز شانزدهم آبان (۱۲ شوال) در باغشاه نشستی برپا گردانیده گروهی از سرجنبانان تهرانرا بآنجا خواندند، و بنام اینکه نوزدهم شوال نزدیکست و باید نمایندگانی برای مجلس برگزیده شود سخن بمبان آوردند، و چون از پیش با هم نهاده بودند حاجی شیخ فضلالله و دیگران آواز بلند کردند که مشروطه با «شریعت» سازگار نیست، و تلگرافهای بسیاری را که با دستور حاجی شیخ فضلالله و بمیانجیگری او، از ملایان کرمان و همدان و شیراز و دیگر شهرها بفراوانی رسیده بود، بیرون ریختند. شگفتتر آنکه گفته میشود یک تلگرافی نیز بنام مردم تبریز خواندند.
نتیجه این نشست آن بود که چلوار بزرگی را گرفتند و بروی آن «عریضه»ای بشاه نوشته خواستار شدند که از مشروطه چشم پوشد و بایران باز نگرداند، و همگی باشندگان خواهان و ناخواهان آنرا مهر کردند، و بدینسان نشست بپایان رسید.
سپس برای روز بیست و هشتم آبان (۲۴ شوال) مردم را باز برای نشست خواندند. این بار خود محمدعلیمیرزا نیز آمد. در آنجا نیز گفتگو از نخواستن مشروطه رفت