«دشگیرداغی» نامیده شود توپ کشیدند.
چیرگیهای پیاپی صمدخان او را بنام گردانیده، هواخواهان دولت او را بعینالدوله برتری مینهادند و باو امید بیشتر میبستند. آزادیخواهان نیز او را بدخواهتر شمرده بیش از همه پروای او میکردند.
از روزی که این بسردرود رسید عینالدوله نیز گفتگوی آشتی و نیکخواهی را رها کرده، او نیز جنبش کرد و آمادگی نشان داد. چنانکه گفتهایم این زمان سپاه انبوهی بسر او گرد آمده و قورخانه و افزار بسیار از تهران رسیده بود. در همان روزها رحیمخان باز با سواران و سربازان قرهداغ باو پیوست.
بدینسان دوباره گرد شهر گرفته شد، و این هنگام تنها راه جلفا بروی شهر باز میبود که از آن راه قند و شکر و نفت، و گاهی نیر تفنگ و فشنگ میآمد. در آن سه ماه خواربار در شهر فراوان گردیده نان را هر منی هشت عباسی میفروختند. ولی چون راه سردرود و قراملک بسته گردید گندم گران و کمیاب گردید و نان در نانواییها بسیار کم شد. نیز دیگر خوراکها گران و کمیاب شد. رویهمرفته از هرباره سختی بازگشت.
باید دانست محمدعلیمیرزا جون مجلس را برانداخت کار تبریز را کوچک میشمرد، و این بود چاره آنرا از شجاعنظام و رحیمخان و ملایان اسلامیه میخواست. ولی سپس که دانسته شد کار بزرگتر از آن میباشد سپهدار را فرستاد، و بعینالدوله فشارها آورد، و با این حال کاری از پیش نرفت. این بود چشم از آن آمادگیها پوشیده این بار بیک آمادگی بزرگتری برخاست. چنانکه دیدیم نخست دسته قزاق را فرستاده پشت سر آن پیاپی سواره و سرباز روانه گردانید و بجای سپهدار علیخان ارشدالدوله را بفرماندهی و سرداری برگزید که روانه شود. از سوی دیگر صمدخان را روانه گردانید که سپاهیان مراغه و چاردولی و کردستان و آن پیرامونها را گرد آورده او نیز از سوی دیگری فشار بشهر آورد. این بود این زمان نیروی دولتیان بسیار بیشتر از پیش شده بود. در تبریز شماره سپاهیان دولتی در این بار میانه سی و پنج هزار و چهل هزار گفته میشد.
شجاعنظام و رحیمخان که از پول و قورخانه در تنگی میبودند، این دستهها از پول گلهای نداشته، از فورخانه نیز در بهترین حال میبودند، زیرا تفنگها و فشنگهایی که مظفرالدینشاه در چهار سال پیش در آخرین سفر خود باروپا بکارخانههای فرانسه سفارش داده بود، این زمان بتهران میرسید و محمدعلیمیرزا بسپاهیان بخشیده بسر تبریز میفرستاد. تفنگهای «لوبل» که در تبریز بنام «سهتیر» شناخته گردید آخرین بیروندادهٔ کارخانههای فرانسه میبود و قشنگترین تفنگها بشمار میرفت. بیشتر دولتبان از این تفنگ، یا پنجتیر بدوش میداشتند، ورندل و تفنگهای کهنه دیگر دیده نمیشد. از آنسوی دستههای قزاق چند شصتتیر (مسلسل) نیز میداشتند که آنها را نیز از