برگه:TarikhMashrouteh3.pdf/۲۵۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۸۲۱
بخش سوم
 

کرد و چهار دولو و گورانلو و از سواران خود مراغه و از سربازان فراهم شدند که روی هم رفته چهار هزار بیشتر می‌بودند، دو توپ نیز همراه برداشته از مراغه بیرون آمده بخانیان رسید.

از آنسوی در تبریز چون داستان درآمدن او بمراغه و آهنگی را که مبداشت شنیده بودند سپاهی از مجاهدان بسرکردگی محمدقلیخان آغبلاغی و حاجی خان قفقازی بسیجبده روز شانزدهم آذر (۱۲ ذوالقعده) بسوی مراغه فرستاده بودند، و اینان بخانقاه رسیده در آنجا می‌نشستند و حاجی حسین ارومچی نیز با ایشان می‌بود. چون دو سپاه بهم رسیده و بیش از یک فرسنگ و نیم در میانشان نمیبود، گویا روز یکم دی ماه (۲۷ ذوالقعده) بود که جنگ درگرفت.

مجاهدان با آنکه شماره‌شان هزارتن کمابیش می‌بود، و آنگاه بجنگ دشت و کوه آموخته نشده بودند، پروایی ننموده پیش جنگ شدند، و هنوز آفتاب ندمیده به پیشرفت برخاسته بسواران تاختند. زد و خورد سختی در کوههای پیرامون خانیان درگرفت که تا دو ساعت برپا بود و مجاهدان شکست خوردند. یکدسته از آنان بسوی کنار دریا گریخته خود را بآب انداختند و نابود گردانیدند. یکدسته با گلوله‌های سواران از پا افتادند، یکدسته انبوهی دستگیر سواران گردیدند، تنها چند تنی بودند که توانستند خود را بیرون اندازند و به تبریز رسانند.

آنانرا که کشته بودند بشیوه جنگهای کهن سرهاشان را بریدند، و در توبره‌ها گزارده برای صمدخان بردند. آنان را که دستگیر کرده بودند سواران تفنگ و فشنگ رخنهاشان کنده در آن سرمای سخت زمستان، برهنه رهاشان میکردند که بیشتری از آنان نیز در بیابانها از سرما یا از گرسنگی مردند، و برخی نیز با همان حال به تبریز رسیدند. چهار تن یا بیشتر از گرجیان بمب‌انداز نیز دستگیر افتادند که چون زبان نمی‌دانستند درمانده بودند، و سواران تیره‌درون هر یکی را با شکنجه‌هایی کشتند.

این شکست نخستی بود که مجاهدان از صمدخان یافتند، و چون آگاهی از آن به تبریز رسید بآزادیخواهان بسیار گران افتاد. از آنسوی بدخواهان مشروطه که در شهر فراوان میبودند فرصت یافته باز بجنب و جوش افتادند، و بستایش از صمدخان و کارهای او برخاسته چشم بسوی او دوختند. دوباره امید در دلهای ایشان پدید آمد. بویژه که در همان روزها رحیمخان نیز با سواران و سربازان قره‌داغ بار دیگر بازگشته و بلشکرگاه عین‌الدوله پیوسته بود، و از تهران نیز سپاه و قورخانه پیاپی بباسمنج میرسید.

صمدخان پس از شکستی که بمجاهدان داد دو روز در خانقاه مانده بدهخوارقان آمد و از آنجا نیز پس از چند روزی بخسروشاه رسید. در اینجا حاجی احتشام لیقوانی با یکدسته سوار و سرباز، که عین‌الدوله از باسمنج فرستاده بود باو پیوست.

مجاهدان در برابر آنان در سردرود، (دو فرسخی تبریز) میایستادند. ولی سنگرهای