همینکه زمان میوهداری رسید این پا بجلو گزارده و باغبان را کنار زده خود بچیدن میوه پردازد.
چنانکه نامش را بردیم یکی از این میوهچینان تقیزاده میبود. اینمرد را دیدیم که روز بمباران مجلس آن ناشایستگی را از خود نشان داد، و سپس نیز بسفارت انگلیس پناهیده خوار و زبون از ایران بیرون رفته یکسره آهنگ لندن کرد. در این چندماه که در تبریز آن کوششها و خونریزیها رفت او در لندن مینشست. ولی همینکه تبریز از دولتیان پیراسته گردیده در شهر ایمنی رخ داد، از لندن بیرون آمده. گویا در آذرماه بود که خود را بتبریز رسانید. این شگفتتر که بجای آنکه از کوششهای سردستگان و مجاهدان خشنودی نماید و او نیز گرهی از کار بگشاید از همان آغاز رسیدن، خشکهپارسایی از خود نشان داده بستارخان و مجاهدان ایرادها میگرفت. بستارخان چنین گفته بود: «فرجآقا در مرند شراب میخورد». ستارخان گفته بود: «من فرجآقا را برای پیشنمازی نفرستادهام».
در تبریز در آنزمان آگاهی از رفتار ناشایست او در پیشامد بمباران نیافته بودند، و او را یکی از سران بیباک مشروطهخواهی شمارده پاسی بسیار میداشتند، و کارها ازو میبیوسیدند. ولی او خودخواهانه کناره جسته در خانه مینشست و از پشت پرده بکارشکنی میکوشید. یکی از بهانههایی که پیدا کرده بود اینکه مجاهدان خانه تاراج میکنند.
چنانکه گفتهایم مجاهدان (آنانکه از نخست این نام را پذیرفته بودند) بیشترشان مردان پاکدامن و بینیازی میبودند که هیچگاه دست بداراک کس نزدند و از دیگران نیز بجلوگیری کوشیدندی. چنانکه چهارماه بیشتر بخش بزرگی از بازار در دست اینان میبود که اگر خواستندی دکانها را باز کرده پول و کالای فراوان برداشتندی. (چنانکه دولتیان میکردند) ولی شنیده نشد که بیک دکانی دستبرد زده باشند. لیکن حاجی میرزاحسن و امامجمعه و میرهاشم و دیگران که در اسلامیه نشسته، و خود آنان سوارانرا بتاراج شهر میفرستادند، مجاهدان که خانههای آنانرا تاراج کردند جای هیچ ایرادی نمیبود. در جنگ چنانکه دشمن را کشند داراکش را هم تاراج کنند. این تاراجکردن از یکسو پر و بال دشمن را کندن است و از یکسو مایه دلخنکی جنگندگان تواند بود.
ولی تقیزاده همین را دستاویزی ساخته بستارخان و باقرخان بد میگفت، و بدینسان یکدسته را از آنان جدا گردانیده بسرخود گرد میآورد. حیدر عمواغلی که از تهران با وی بهمبستگی میداشت، در اینجا نیز باو پیوسته در نهان با ستارخان دشمنی مینمود.
بله تر از همه اینها آنکه میرزا محمد علیخان تربیت که از خویشان تقیزاده، و از افزارهای دست او میبود، واو نیز همچون تقیزاده بلندن و کانونهای سیاسی آنجا راه میداشت، و بتازگی از آنجا بازگشته در تبریز میزیست، او هم با ستارخان دشمنی میکرد