برگه:TarikhMashrouteh3.pdf/۲۲۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
تاریخ مشروطهٔ ایران
۷۹۶
 

آنجوان می‌بود. از سوی سردار و سالار و دیگران پیاپی ختمها بنام او گزارده میشد.

همان روزی که دوچی تهی گردید انجمن ایالتی چگونگی را با تلگراف بانجمن سعادت آگاهی داد، و آن انجمن بنجف و دیگر جاها آگاهی فرستاد، و این بود در اینروزها پیاپی تلگرافهای خجسته باد از قفقاز و استانبول و نجف و پاریس میرسید. در تهران و دیگر شهرها که فشار خودکامگی فرصت نمیداد مردم نیمه نهانی شادمانی می‌نمودند، و چنانکه خواهیم دید از این هنگام در همه این شهرها آزادیخواهان بدلیری افزودند و در بیشتر جاها تکانهایی رخ نمودن گرفت.

انجمن سعادت کوششهای خود را دنبال می‌کرد و باز «اعانه» می‌رسانید، و یکی از کسان بنامی که «اعانه» با دست انجمن فرستاد شیخ خزعل خان بود که در خوزستان خودسرانه فرمان می‌راند. این تنها کسی بود که از درون ایران «اعانه» به تبریز می‌فرستاد.

یکی از کارهای شگفت تبریزیان در این هنگام آن بود که تلگراف درازی به محمدعلیمیرزا فرستاده باز شدن مجلس را خواستار شدند. چنانکه گفته‌ایم پس از بمباردمان مجلس محمدعلیمیرزا نوید داد که سه ماه دیگر دوباره مجلس را بگشاید. ولی چون سه ماه بپایان رسید در دوم مهرماه (۲۷ شعبان) فرمانی بنام صدراعظم بیرون داده این بار هم نوید باز کردن مجلس را به بیست و سوم آبان (۱۹ شوال) داد و در این فرمان چنین میگفت:

«ولی چون اشرار تبریز بقدری هرزگی و شرارت و خونریزی کرده و شهر را مغشوش و منقلب نموده‌اند که دولت نمیتواند از تنبیه اشرار و مفسدین صرفنظر نماید اینست که دستخط می‌شود که تا شهر تبریز منظم و اشرار آن قلع و قمع و اهالی مظلوم آنجا از شر اشرار آسوده نشوند و امنیت را اعاده ننمایند شهر تبریز از این حکم مستثنی خواهد بود.»

این هنگام که تبریز چیره درآمد، و پیداست که شاه چه خشمی از آن داشته تبریزیان تلگراف می‌کنند که چون شهر ایمنی یافته چنانکه نوید داده بودید مجلس را باز کنید ابن یک سرزنش بسیار بجایی بوده و ما اینک خود آن تلگراف را در اینجا میآوریم:

«طهران بسریر معدلت تخمیر همایونی خلدالله ملکه الان متجاوز از چهار ماه است که شرح گذارشات خطهٔ آذربایجان بعلاوه اینکه باعث خرابی ملک و ملت و انهدام اساس عمران مملکت و تعطیل تجارت شده خاطر خطیر همایونی را نیز دچار انواع ملال و تشویش نموده است و بقین است که اگر پای اشرار و مفسدی چند که محض پیش بردن اغراض شخصیه خود بانواع تاویلات مسئله را کاملا برخلاف نفس‌الامر قلمداد کرده و موضوع حقیقی را در پیشگاه مقدس آن پدر مهربان پوشیده و پنهان می‌داشتند و در میان نمیبود هرآینه کار خرابی ملک و ملت باین درجه از محور اعتدال خارج نمیشد و بالاخره هم بحمدالله بر ضمیر منیر اعلیحضرت اقدس همایونی مکشوف افتاد که مقصود