برگه:TarikhMashrouteh3.pdf/۲۰۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
تاریخ مشروطهٔ ایران
۷۸۰
 

امروز جنازه او را با شکوه بسیاری راه انداخته زیرخاکش کردند.

در این روزها سپهدار از عین‌الدوله کناره جسته آهنگ بازگشت میداشت، پس از زورآزمایی روز سوم مهر که به نتیجه نرسید عین‌الدوله و سپهدار بیکبار نومید شده بودند، و سپهدار چون رنجیده نیز میبود میخواست بازگردد، و در نهان با سردار و سالار و سردستگان آزادی پیامهایی بهم میفرستادند.

مشهدی محمدعلیخان میگوید: نخست سپهدار با زبان رشیدالملک پیام فرستاد که میخواهم بشهر آمده با شما دیداری کنم و این جنگ خانگی را بپایان برسانم. اینان پاسخ میدهند خودش نیاید و کسی را بفرستد تا بدانم چه میخواهد. اینست که منتصرالدوله پیشکار او همراه رشیدالملک بشهر آمد و با سالار و سردار و پاره نمایندگان انجمن گفتگو کرد، در این زمینه که سپهدار بشهر آمده بآزادیخواهان یاری کند و با دولت بجنگد. اینان گفتند این لشکرهای دولت که گرداگرد تبریز را گرفته اگر چند برابر هم باشد بشهر دست نیابد. در شهر نیازی بیاری سپهدار نیست. اگر او میخواهد کاری انجام دهد به تنکابن رفته از آنجا بیرق آزادیخواهی را بلند کند که یاری بهتر آن خواهد بود. این پاسخی است که سردار و سالار دادند و نمایندگان انجمن و دیگران آنرا براست داشتند، و پس از چندروزی سپهدار از کنار تبریز بازگردید، و خواهیم دید که در تنکابن بچه کارهایی برخاست.

روزهای شنبه و یکشنبه و دوشنبه آرامش بود. از یکسو بودن فیروزیهای پیاپی ماه روزه و از سوی دیگر افسردگی سرکردگان کار جنگ را سست گردانیده بود، لیکن راهها را بار دیگر بسته و شهر را در تنگنا انداخته بودند. در اینروزها میانه دوچی و ششکلان و باغمیشه با کویهای دیگر اندک آمد و شدی رو میداد و این راهی بود که کسانی آنچه را در اینور پیدا نمیکنند از آنور خریداری نمایند. لیکن چه بسا که باندک بهانه‌ای این راهرا نیز می‌بریدند.

روز سه‌شنبه چهاردهم مهر (۱۰ رمضان) در شهر آرامش بود ولی در سمت پل‌آجی چون کاروانی از مردم ایروان قند و نفت و این چیزها را برای شهرها میآوردند و سپاهیان ماکو جلو ایشان را گرفته نمی‌گزاردند بشهر بیایند دسته‌ای از مجاهدان بیاری کاروان شتافته با کردان جنگهایی کردند ولی کاری از پیش نتوانستند برد.

شب چهارشنبه آرامش بود، ولی هنگام بامداد اندک شلیکی کردند. روز چهارشنبه پیش از نیمروز آرامش بود. هنگام پسین در سوی خیابان ناگهان جنگ سختی آغاز گردید و مجاهدان سر قله را از دست دولتبان درآوردند. اگر نقشه را نگاه کنیم در سوی شرقی شهر میانه بیلانکوه و باغمیشه کوهی بنام «قله» نهاده که مهرانرود از دامنه شمالی آن میگذرد این کوه بهنگام جنگ جای بس استواریست و دولتیان که آنرا در دست میداشتند امروز میخواستند سنگری در آنجا پدید آورند. مجاهدان خیابان آگاهی یافته