پرش به محتوا

برگه:TarikhMashrouteh3.pdf/۲۰۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۷۷۹
بخش سوم
 

روزه بگیرد اینکه گاهی باردو می‌روند مضر نیست باید روزه بگیرد و نماز را تمام کند والسلام (مهر حاجی میرزاحسن)»

از اینجا هویداست که آدم‌کشیها و تاراجگریها که میکرده‌اند آنها را گناه نمیشمارده همی خواسته‌اند در هر کاری با دستور شرع راه روند.

باری در این زدوخوردها بیش از همه سپاه ماکو دلیری مینمود، و چون راه شوسه جلفا را که از روی پل میگذشت روسیان ساخته و خانه‌هایی در این‌ور و آن‌ور بنیاد نهاده بودند، کردان آنخانه‌ها را پناهگاه گرفته دلیرانه بجنگ میپرداختند. از اینسوی سردار سخت میپرهیزید که بآن بنیادهای روسی گزندی برسد و بهانه بدست روسیان افتد.

اینست از توپ بستن بآنجا خودداری میکرد و این خود بدلیری کردان میافزود. در این روز در گرماگرم جنگ ناگهان سواران و سربازان دولتی از قراملک بیرون تاخته خواستند توپرا از سنگر گامیشاوان بربایند نگهبانان توپ بجلوگیری پرداختند و جنگ سختی درگرفت. دولتیان کاری از پیش نبرده از لاک دیزج مالهایی تاراج نموده بازگشتند. بدینسان تا غروب خروش توپها و آوای تفنگها از چند سوی شهر شنیده میشد.

روزهای دوشنبه و سه‌شنبه آرامش بود. در ایندو روز بار دیگر نمایندگانی از عین‌الدوله رسیده گفتگوی آشتی می‌نمودند. از یکسو ناتوانی و درماندگی در برابر ایستادگی آزادیخواهان، و از سوی دیگر پیش‌آمدهای تهران و فشار نمایندگان سیاسی انگلیس و روس بشاه (که در جای دیگر یاد خواهیم کرد)، عین‌الدوله را وا میداشت که دوباره رشته آشتی بجنباند، ولی چون راستی در کار نمی‌بود و به نتیجه‌ای نیانجامید ما نیز بآن نمی‌پردازیم.

شب چهارشنبه غوغای بس سختی برپا بود. سواران از دوچی و ششکلان و باغمیشه بزورآزمایی برخاسته از چندجا تاخت آوردند. مجاهدان بجلوگیری پرداخته ایشانرا بازپس نشانیدند و سنگری از دست ایشان درآوردند. ولی در آنمیان سواران فرصت یافته دلاله‌زن بازار بزرگ را که در دست ایشان می‌بود تاراج کردند. نیز از سوی امیرخیز تاخت میکردند و پس نشستند. روزنامه انجمن مینویسد: آنروز دسته‌های تازه از سواران بسنگرها فرستاده شده و اینان می‌بودند که میخواستند زور خود بیازمایند. روز چهارشنبه آرامش بود.

روز پنجشنبه نهم مهر چون در جنگلهای چند روزه سواران ماکو خود را باین‌اور پل‌آجی رسانیده در خانه‌های روسی و در کاروانسراها استوار نشسته بودند، مجاهدان می‌کوشیدند از آنجا بیرونشان رانند، و به جنگ برخاسته بودند. سردار کس فرستاد که دست از جنگ بردارند.

روز آدینه آرامش در کار و چون راه سردرود باز شده گندم و خوردنی بشهر میآمد اندک فراوانی هم پدیدار بود. یکی از گرجیان که در جنگ زخمی شده و درگذشته بود،