تاراج دریغ نگفته بودند، همداستان نمیباشد، و از یکسو در بودن او همان رفتار بریده نشده بود.
راستش آن بود که انجمن از گرایش او بمشروطه نومید گردیده میخواست ببکبار رشته را ببرد، و در همین زمینه نامهای از زبان توده نوشته میشد، که این نامه تا روز پنجشنبه آماده گردید، و روز آدینه نوزدهم شهریور (۱۴ شعبان) که روز جنگ با سپاه ماکو میبود و شهر گرفتاری سختی میداشت، چهار تن از سردستگان، که شیخ محمد خیابانی و میرزا محمدتقی طباطبایی و سید حسینخان عدالت و میرزا حسین واعظ میبودند آنرا برداشته همراه نماینده سیاسی انگلیس آهنگ باغ صاحبدیوان کردند، و در هنگامی که جنگ در شهر با سختی بسیار پیش میرفت، آنان در آنجا بگفتگو پرداختند. عینالدوله باز همان سخنان دو رنگ را میگفت، ولی در پایان اندیشه خود را بیپرده گردانید و چنین گفت که تا مجلس در تهران باز نشده انجمن تبریز را بهیچ عنوان نتواند شناخت. انجمن نیز، چند روز پیش از آن، بهمه کنسولخانههای تبریز و شهرهای دیگر آذربایجان، بنامه و تلگراف آگاهی داده بود که چون باید قانون اساسی همیشه در کار باشد، عینالدوله را که نه از روی قانون بآذربایجان فرستاده شده، بوالبگیری نمیشناسد، و همان مخبرالسلطنه را که از روی قانون فرستاده شده بود والی آذربایجان دانسته در نبودن او اجلالالملک را بناببالایالگی بر میگمارد. نیز تلگرافی در همین زمینه به وزارت داخله فرستاد، بدینسان آمد و رفت و گفت و شنید با عینالدوله بریده شد، و پیدا بود که از این جنگهای دیگر سختتری خواهد رخ داد. بویژه سپاههایی که خواستندی رسید رسیده بودند. فوج قزوینی بسرکردگی انتصارالسلطان، سواره و سرباز بختیاری بسرکردگی سالار جنگ، یکدسنه قزاق، سوارههای سنجابی و چکنی بباغ صاحبدیوان رسیده، و سپاه ماکو نیز که از دیرباز نامش میرفت تا نزدیکی شهر پیش آمده بود.
مشروطهخواهان با آنکه بخواست خود دست نیافته دوچی را از میان برنداشته بودند، باز ترم بخود راه نمیدادند. ولی انبوه مردم سخت در هراس میبودند و بدخواهان مشروطه که در همه کویها بفراوانی یافت میشدند، در همین روزها بار دیگر بجوش و جنب پرداخته تا میتوانستند دلهای مردم را پر از بیم میگردانیدند. بویژه پس از آنکه سپاه ماکو از صوفیان گذشت و آن بیدادگری را که خواهیم آورد در ساوالان کرد، که عنوان بزرگی بدست بدخواهان افتاد.
در همین روزها انجمن ایالتی آذربایجان بیک کار ارجدار دیگری پرداخت. چگونگی آنکه چون شنیده میشد محمدعلیمیرزا از تنگدستی و بیپولی ناچار گردیده وامی بخواهد، و با نمایندگان روس و انگلیس گفتگویی در تهران میرود که بنام پیشکی، باندازه چهارصد هزار لیره باو پرداخته شود، انجمن تبریز که خود را بجای دارالشوری گزارده بود،