برگه:TarikhMashrouteh3.pdf/۱۷۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۷۴۵
بخش سوم
 

در دست سواران می‌بود چاپیدند از امروز دست بتاراج کاروانسراها و تیمچه‌ها باز کرده‌اند.

همان روز هنگام نیمروز ناگهان آواز تفنگ از سنگرهای دولتیان برخاسته جنگ آغاز شد و در میان باران گلوله غرش توپها نیز از دوچی و امیرخیز برخاست، و در یکدم شهر پر از غرش و آوا گردید. بگفته «بلوای تبریز» امروز یکصد و شش تیر توپ انداختند.

شب یکشنبه پانزدهم شهریور (۹ شعبان) بار دیگر جنگ برخاست. یک جنگ شبانه سخت‌تر ولی جنگی که تا آنروز ماننده‌اش رخ نداده بود. یکساعت و نیم از شب گذشته بیکبار از همه سنگرها، از سر خیابان تا آخر امیرخیز که یک فرسنگ بیشتر است شلیک آغاز شده سراسر شهر پر از آوا گردید و در همان هنگام سواران رحیمخان و شجاع نظام بهمراهی دسته انبوهی از سپاهیان لشگر عین‌الدوله، که از پیشتر بخشی از ایشان بکوی دوچی و بخش دیگری بمارالان و آخر خیابان فرستاده شده بودند بفشار و تاخت پرداختند. از دوچی غرش توپ برخاسته گلوله‌های آتشین بر سر خانها ریختن گرفت. آواز تفنگ چنان پیاپی میبود که تو گفتی اسفند بروی آتش ریخته‌اند. آواز تفنگ و غرش توپ بهم درآمیخته تو کوبی شهر را از جا میکند. گاهی نیز آوای خارا شکاف بمب بر آنها افزوده میشد. بیچاره مردم چه حال می‌داشتند و در آن تاریکی بزنان و بچگان چه ترسی رو میداد؟! فریاد یا الله از خانه‌ها بلند گردیده و کسی نمیدانست چه رو خواهد داد. همانا عین‌الدوله میخواست امشب کار را بکسره نماید و بیش از همه بخیابان که در سر راهست پرداخته از چند سو بآنجا فشار میآورد. امشب خیابانیان غیرت و دلیری بی‌اندازه نمودند. بویژه میرهاشم‌خان که بیباکانه به دشمنان تاخته آنانرا پس نشاند و سنگری را که از دست مجاهدان درآورده بودند از ایشان پس گرفت. بدینسان از کوشش خود نتیجه نبرده بجای خود بازگشتند. چنانکه گفتیم این جنگ از همه جنگهای دیگر سخت‌تر و هراس‌انگیزتر بود. از شگفتی‌هاست که بگفته بلوای تبریز امشب صد و شصت و چهار تن از دولتیان کشته شد. ولی از مجاهدان کسی را سراغ ندادند کشته شده باشد. امشب گذشته از توپ و تفنگ هجده بمب نیز ترکید.

روز یکشنبه آرامش بود. مردم که در مسجد صمصامخان فراهم می‌آمدند تاراجگری سواران و شبیخون‌های سرکردگان و فریبکاری عین‌الدوله را گفتگو کردند، و چون هنوز با او رشته بریده نشده بود چنین خواستند که گفتگو را بپایان رسانده کار خود را با او یکرویه گردانند و چنین نهادند که نمایندگانی ازو بشهر طلبند و آخرین سخن خود را باو پیام فرستند. و چنین نهادند که فردا مردم در خیابان در مسجد کریمخان گرد آیند.

شب دوشنبه شانزدهم شهریور از سنگرها تیراندازی میشد. امشب نیز سواران دیوار سرای بزرگ حاج‌سیدحسین را شکافته حجره‌های آنجا را بجاروب تاراج روفتند.