باشند بنام فرستادگی پیش از خود فرستاد که به تبریز روند و با ستارخان و دیگران گفتگو کنند، و سپس امیر معرز حکمران اردبیل و دیگران را همراه گردانیده خود نیز روانه گردید که روز دوشنبه بیست و ششم مرداد (۱۹ رجب) بسعدآباد رسید، و چون سپهدار نیز از تهران رسیده بود در . آنجا با یکدیگر دیدار کردند. دستههای سپاه که از تهران فرستاده بودند سپس خواستندی رسید.
فردا سهشنبه بباسمنج دو فرسخی شهر آمدند. مقتدرالدوله و دیگران از شهر به پیشواز آمده بودند و سپهدار از آنجا آهنگ باغ صاحبدیوان کرده عینالدوله آنروز را در باسمنج مانده فردا چهارشنبه روانه گردید. از شهر همه سرکردگان دولتی با سواران و سربازان خود به پیشواز آمده سر راه برده ایستاده بودند و او را با شکوه بسیاری بباغ رسانیدند.
سه تن فرستادگان عینالدوله پیش از خود او بشهر آمده با ستارخان و باقرخان و نمایندگان انجمن بگفتگوهایی پرداخته بودند، و ناگفته پیداست که به نتیجهای نرسیده بود. با اینحال عینالدوله رشته گفتگو را نبرید و تا چندی کاتی در میانه میآمدند و میرفتند و گفتگو میکردند. خواست او این بود که اگر نتوانست آزادیخواهان را با نوید رام گرداند و بی آنکه رنجی کشد کار خود را پیش برد و اگر توانست، باری آنان را سرگرم دارد تا دستههای سرباز و سواره که از تهران راه افتاده بودند، و همچنین سپاه ماکو فرا رسند که بتواند بجنگهای بزرگی پردازد. با این اندیشه میبود که رشته نرمرویی را نمیبرید. از آنسوی آزادیخواهان خواست او را میدانستند، و چون شتابی در کار نداشتند آنان نیز ببریدن رشته گفتگو برنمیخاستند.
چون آن گفتگوها جز رویهکاری نمیبود و نتیجهای از آنها بدست نیامد، و از آنسوی کسانیکه بنام میانجیگری میآمدند و میرفتند بیشترشان مردان دورویی میبودند که همیخواستند هردو سو را از خود خشنود گردانند، از اینرو آنها را در اینجا نخواهم آورد. کوتاه سخن آنکه عینالدوله از در فریبکاری درآمده پیشنهاد میکرد که تبریزیان افزارهای جنگی را باو سپارند و خودشان فروتنی نموده از شاه آمرزش خواهند، و نوید میداد که اگر چنین کردند او نیز دوباره از شاه مشروطه برای مردم خواهد گرفت، و در این گفتههای خود پیاپی یاد «رأفت ملوکانه» میکرد، و از مهربانی و دلسوزی محمدعلیمیرزا بتوده سخنها میگفت. تبریزیان پاسخداده میگفتند: مشروطه دو سال پیش گرفته شده و کسی را نسزد که آنرا از میان بردارد، و چون محمدعلیمیرزا نافرمانی بقانون اساسی کرده و مجلس را بهم زده ما چندان پافشاری خواهیم کرد که ناچار گردد و دوباره مجلس را بگشاید. میگفتند: عینالدوله اگر یک والی قانونیست نخست باید شجاع نظام و ضرغام و رحیمخان و دیگران را که بسر شهر آمده و دست بکشتار و تاراج گشادهاند دستگیر گردانیده بعدلیه سپارد، و اگر قانونی نیست ما نیز او را نتوانیم پذیرفت