در آنجا تشکیل داده دیروز یکشنبه در موقع شرفیابی چند نفر از سران امرا را امر بتوقیف فرموده بیرون دروازهها توپ گذاشته از حالت حاضره موحشه خیلی اهالی مشوش سیمها مقطوع اقدامات درباریان کلیتاً بانهدام اساس مشروطبت و مجلس قریب وقوع (عبدالله الموسوی بهبهانی) (محمد بن صادق طباطبایی)»
چنانکه در راپورتهای لیاخوف خواهیم دید، در همین روز دوشنبه ( که ۲۶ مای روسی میبود) محمدعلیمیرزا او را بباغشاه خواسته بازپسین اندیشه خود را درباره پذیرفتن پیشنهاد روسیان و سپردن کار بدست لیاخوف آگاهی داد.
یک نافهمی دیگر از سران آزادی روز سهشنبه نوزدهم خرداد (۹ جمادیالاولی) انجمنهای تهران بجوش و جنب پرداخته باز بمدرسه سپهسالار آمدند. نخست انجمن شاهآباد که از انجمنهای بزرگ و بنام میبود با افزار جنگ و رده و شکوه آمده سپس انجمنهای دیگر پیروی نمودند، و هر انجمنی یکی از حجرهها را گرفته لوحه خود را بسردر آن آویخت. روزنامه مجلس مینویسد: یکصد و هشتاد لوحه بشمار آمد. از اینجا توان دانست که چه انبوهی در میان میبوده. از حیاط مدرسه دری ببهارستان باز کرده بودند و هر دو حیاط پر از آدهی میبود، و بشیوهٔ همیشگی ملکالمتکلمین و سیدجمال و دیگران بمنبر رفته بمردم گفتار میراندند و باز سخن از شکسته شدن قانون اساسی بمیان آورده خردهها بشاه میگرفتند.
چهارشنبه و پنجشنبه بدینسان سپری گردید. اینان در مدرسه و بهارستان در کار شور و خروش میبودند، و از آنسوی قزاقان همچنان در شهر گردیده بدست هر که افزار جنگ میدیدند میگرفتند و بدین دستاویز آزار بمردم رسانیده چه بسا جیبها و بغلها را تهی میگردانیدند. شاه و لیاخوف بسیج کار خود میکردند. از اینسو مجلس با خونسردی روز گزارده بیکرشته گفتارها و پیامها بس میکرد.
روز آدینه بیست و دوم خرداد (۱۲ جمادیاالاولی) غلامرضاخان سرهنگ قزاقخانه از سوی شاه بمجلس آمده چنین پیام آورد: «گرد آمدن انجمنها در مدرسه و بهارستان نیکی نمیدارد. بویژه که پاره جوانان افزار جنگ همراه میدارند. آنان پراکنده شوند تا ما خودمان با مجلس گفتگو را دنبال نموده بپایان رسانیم» و در همان هنگام با دستور شاه توپها بدروازههای دوشانتپه و شمیران گزارده گردید.
این پیام و توپکشی هنایش شگفتی کرد، و در زمان بهبهانی و طباطبایی و تقیزاده و ممتازالدوله و مستشارالدوله و دیگران بمدرسه شتافته از مردم خواستار پراکندگی شدند. مردم نپذیرفته بغوغا برخاستند. بهبهانی نیز دودل گردید. لیکن تقیزاده ایستادگی کرده چنین وانمود که رازهایی در کار است، و از هر راهی بود مردم را از آنجا پراکند. تنها از هر انجمنی یکی دو تن بهر نگهداری کاچال و افزار بازماندند.