بآسایش پردازند، مگر هنگام جنگ که همگی بسنگرها شتابند.
نیز بهر کویی دروازهها ساخته بالای آن سنگرها پدید آوردند.
تبریز یک شهر بازرگانیست و بازارهای بسیار و سراهای بزرگی پر از کالاهای بازرگانی میداشت، و این بود سواران و سربازان همیشه در آرزوی دست یافتن بآنجا، و تاراجکردن میبودند، و هر زمان که فرصت مییافتند خود را بآنجا میرسانیدند. از اینرو مجاهدان در بازارها سنگر پدید آوردند، که آن بخشیکه در دست اینان میبود آسوده بماند، و ستارخان نگهداری بازارها را بحسینخان که اینهنگام کمکم بنام میگردید، سپرد و او پاشابیک را با یکدسته ببازار گماشت. دستگاه آزادیخواهی که بآخرین پایگاه ناتوانی خود رسیده و از آنجا باز گشته بود، روز بروز بتوانایی افزوده کارها بهتر میگردید بسیاری از کسانیکه رو نهان کرده یا بکونسولخانهها پناهیده بودند بیرون آمده دوباره در کوشش همدستی مینمودند. مجاهدان روزبروز آزمودهتر گردیده بدلیری میافزودند. چنانکه دیدیم چون دولتیان توپ بکار بردند ابنان نیز توپها از ارک بیرون آوردند و بکار گزاردند، و از میان آزادیخواهان توپچیان آزموده و کاردانی پیدا شد. یکی از آنان مهدیخان میبود که (ارمنی خوانده میشد) واو یکی از آزادیخواهان با ارج بشمار میرفت. دیگری محمدخان توپچی امیرخیز میبود. دیگری جوان روستایی میبود که ستارخان از چابکی او خشنودی نموده لقب را «ایلدرم» (درخش) داد. مجاهدان قفقازی (یا بهتر گویم «از قفقاز آمده») که سردستهشان مشهدی حاجی میبود، و در این جنگها دلیری و چابکی بسیار نشان میدادند گامی بمب با نارنجک نیز میساختند، و چون سواران و سربازان دولتی تا آن روز بمب ندیده بودند از آن بسیار میترسیدند.
جنگهای سختتر چنانکه دیدیم و سپس نیز خواهیم دید سرکردگان دولتی که با تبریز میجنگیدند و کاری نمیتوانستند و از این ناتوانی خود سخت خشمناک میبودند و از اینرو هرچند روز یکبار نیروهای خود را بهم ریخته بکوشش و جانبازی بیشتری آماده گردیده بیک جنگ سختی
پ ۲۲۲ |
نایب محمدآقای نجار (یکی از سرکردگان مجاهدان خیابان) این پیکره در سالهای
دیرتر برداشته شده و رخت تن او رخت شهربانیست |