آوردهاند که ستار نابکار هم مرده چون غسال آوردهاند چشمش را بستهاند بنعش نگاه نکند احتمال هست که اصل داشته باشد بعد از رسیدگی بعرض میرسانم از اقبال بیزوال تا حال نه صدای تفنگی هست نه توپ راپورت امروز همین بود بعرض خاکپای مبارک رساند غلام خانهزاد شکرالله»
روزهای پنجشنبه و آدینه آرامش میبود. از دوچی حاجی میرمناف برای گفتگوی آنتی آمده بود و نشستها برپا میگردید. گفته میشد دولتیان قورخانه نمیدارند و راستی آنست که با دستور محمدعلیمیرزا فشنگ از کونسولخانه میگرفتند که شجاع نظام در یک تلگراف خود سپاس میگذارد، ولی گلوله توپ کم میداشتند. در «بلوای تبریز» در اینجا می نویسد: تاکنون سی و چهار جنگ رخ داده: شانزده جنگ با تفنگ تنها باز مانده با تفنگ و توپ هر دو.
روز شنبه ستارخان پیشدستی کرده دستور جنگ داد تا شام از سنگرها جنگ میرفت روز یکشنبه باز آرامش بود. روز دوشنبه دوازدهم مرداد (۵ رجب) سواران بآرزوی تاراج از راه بازار بجنگ و فشار برخاستند. ولی حسینخان دلیرانه ایستادگی نمود و چند ساعت جنگ کرده همگی را پس راند. اینجوان با سر باز و پای برهنه از سنگری بسنگری رفتی و هر کجا که کار سخت بودی خود بجنگ ایستادی.
در این روزها از یکسو آگاهی از داستان دلگداز ملا اما مویری به تبریز رسیده مایه اندوه آزادیخواهان گردید و از یکسو مژده از فیروزی آزادیخواهان عثمانی و مشروطه شدن آنکشور آمده دلها را پر از شادی گردانید.
فردا سه شنبه دو ساعت از روز گذشنه باز توپهای دولتی بغرش پرداخت. ازاینسو نیز با توپ پاسخ دادند. تا پسین اینهنگامه برپا ولی تفنگاندازی نمیشد. هنگام پسین دستهای از سواران از کوچه حاجیمیرزا جواد مجتهد بآهنگ تاراج پیش آمدند و مجاهدان بجلوگیری پرداختند و جنگ سختی رویداده آواز تفنگها با غرش توپها توأم گردیده در شهر پیچید. پس از دیری سواران ایستادگی نتوانسته بازگشتند. بنوشنه «بلوای تبریز» امروز نوزده تن از سواران نابود شدند.
چهارشنبه همچنان توپباران میکردند. گفتیی از دست یافتن نومید گردیده میخواهند شهر را با توپ ویرانه سازند. تا پسین این هنگامه برپا میبود و غرش توپها از هر سو شنیده میشد. هنگام پسین سواران و سربازان و تفنگچیان دوچی و سرخاب دست بهم داده از عالیقاپو و میدان توپخانه بتاخت سختی پرداختند. مجاهدان جلو گرفتند و جنگ بس سختی رفت. در این گیر و دار شادروان میرهاشم خان بیاری مجاهدان رسید و کار جنگ بالا گرفت . پس از زمانی سواران شکست یافته روی برتافتند و بیست تن کمابیش از ایشان نابود کردیدند.
قورخانه بسیاری که فرمانفرما از شهر همراه برده و در مراغه گزارده بود ابنزمان