پرش به محتوا

برگه:TarikhMashrouteh3.pdf/۱۳

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
تاریخ مشروطهٔ ایران
۵۸۶
 

و این حرکات ناشایسته را بازیچه پنداشته و ملت خود را در تنگنای فشار ظلم مفسدین ایران‌خراب‌کن بگذارم ایران بطوریکه دستخط فرموده و بعموم دول اعلان فرموده ایم مشروطه و در عداد دول کنستی‌توسیون محسوب است وکلا و مجلس شورای ملی در کمال امنیت و قدرت بتکالیفی که از برای آنها مقرر است عمل خواهند کرد ما هم جداً در اجرای دستخط و مرحمت سابقه خودمان جاهد و ساعی تجار و کسبه رعایا عموماً در امان و بکار خود مشغول مفسدین بی هیچ قبول وساطتی مخذول و منکوب هر کسی از حدود خود تجاوز نماید مورد تنبیه و سیاست سخت خواهد شد البته ملت نجیب ایران و فرزندان عزیز من این اقدام حیوة‌بخش شاهانه را شایسته هرگونه تشکر دانسته مقاصد حسنه ما را در نظر داشته و بهیچوجه از همراهی فروگذار نخواهند نمود»

(محمد علیشاه قاجار)

سیمهای تلگراف راکه پاره کرده بودند مخبرالدوله دوباره بست و این «راه نجات» یا «آگهی جنگ» را بهمه شهرها رسانید، که در همه جا فرمانروایان آنرا بچاپ رسانیده در شهر پراکندند. پیش از آن در شهرها آگاهی از چگونگی نمی‌بود. این یکی از نافهمیهای مجلس بود که با آنکه از دو سه هفته پیش، نشانه هایی از این بدخواهی دربار، در بیرون پدیدار می‌بود خود را بنافهمی زده پروا نمیکرد و بشهر ها آگاهی نمی‌فرستاد. بلکه چنانکه دیده‌ایم با فرستادن تلگرافهای سپاسگزاری آنان را می فریبید، سپس چون شاه بباغشاه رفت و پرده از کار برخاست باز بشهرها آگاهی نفرستاد تا سیمهای تلگراف بریده شد. این بود در شهرستانها مردم ناآگاه ماندند، تا روز سه‌شنبه این راه نجات بآنها رسید.

همان روز دوشنبه بهبهانی و طباطبایی تلگرافی برای تبریز و دیگر شهرها نوشتند که چگونگی را آگاهی دهند و یاوری خواهند، و چون دسترس بتلگرافخانه تهران نمیداشتند، آنرا با دست دو تن از مجاهدان گیلان بقزوین، بنزد میرزا حسن رییس‌المجاهدین فرستادند که از تلگرافخانه آنجا بشهرها رساند، و اینان باشتاب روانه گردیده یکروز بقزوین رسیدند، و میرزا حسن نوشته دو سید را با تلگرافی از خود بشهرها رسانید. ولی پیداست که این دیرتر از «نجات» رسید. اینک تلگراف دو سید را در پایین می‌آورم:

«خدمت علمای اعلام و حصون اسلام انجمن ولایتی و سایر انجمنها تبعید چند نفر از درباریها از قبیل امیربهادر که از اول مشروطیت بشدت مشغول افساد و اخلال روابط بین ملت و سلطنت بوده دست فسادشان بدامن خارج دراز گشته استقلال مملکت را در معرض خطر عاجل گذاشته بانواع وسائل مناسبه از حضور همایونی استدعا شده بود چند روز قاطبه امرا و سرداران در منزل حضرت اشرف عضدالملک متحصن و تبعید آنها را از دربار استدعا نموده و قبول شد ولی باز از قوه بفعل نرسید روز پنجشنبه اعلیحضرت بصورت خیلی موحشه بغتتاً بباغشاه که بیرون دروازه است تشریف برده اردوی مفصلی