بستگان روس بیرق دولت خود را زده بودند. ستارخان میخواست با خوابانیدن آنها مردم را دوباره بشوراند و این یکی از شاهکارهای او بود. چنانکه گفتیم مجاهدان بگرد سر او کم میبودند، و بیگمان شمارهشان به بیست تن نمیرسید، و با این دسته اندک بیرون آمدن او بکوچهها جز بیباکی شمرده نشدی. زیرا چنانکه گفتیم سواران و سربازان در شهر میبودند، و دولتیان برای گرفتن او بهر کوشش برخاستندی جای خشنودی بود که با سواران و سربازان برخوردی رخ نداد. از آنسوی همینکه او در کوچه نمودار گردید و مردم خواست او را دانستند بانبوهی پی او را گرفتند و آواز بزنده باد بلند گردانیدند. و یک هیاهوی بزرگی پدید آوردند. بدینسان بیرق خوابانان تا دم علی قاپو پیش رفته از آنجا کسی را با پیام بنزد باقرخان فرستاد و خود باز گردید.
پ ۲۱۷ باقرخان |
نتیجه این کار آن بود که مردم دوباره بتکان آمدند، و گرد نومیدی را از خود فشانده برای کوشش آماده گردیدند. در آن دو سه روز سربازان ملایر و سواران قرهداغ مردم را بسیار آزرده، بنام جستجوی طپانچه و افزار جنگ جیب و کیسه هر کسی را تهی