برگه:TarikhMashrouteh3.pdf/۱۱۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۶۹۱
بخش سوم
 

نظامی بکوچه‌ها و گذرها سوار گذاشته شد که هر کس با اسلحه هستند گرفتار و اسلحه را ضبط نمایند و از تصادفات حسنه است که دیشب پسر میرنصیر دچار سوارها شده از طرفین تیراندازی کرده مشارالیه تیر خورده بدرک واصل گشته[۱] چون مسجد صمصام خان در حدود ارمنستان و بقولسولخانه نزدیک است هنوز صلاح نشده که قوهٔ قهریه در منع اجتماعات آنجا در همان نقطه استعمال شود ولی در گذرگاههای آن مسجد سوار و استمداد گذاشته شد و تا این ساعت که ظهر سه‌شنبه است کسی بسمجد آنجا جمع نشده یکساعت قبل برادر و پسر علی‌مسیو هم گرفتار و محبوس شدند و انشاءالله از اقبال بیزوال اعلیحضرت قویشوکت شاهنشاهی ارواحنافداه موجبات دفع اشرار و انتظام شهر بزودی فراهم خواهد شد قبلا این غلام در دیوانخانه شب و روز با اجزاء کار بانجام اوامر مقدس مشغول و سردار نصرت در باغ مواظب اجراء مأموریت خود و آنی از همدیگر غفلت نداشته همگی جان در کف گرفته بجان‌نثاری اشتغال داریم چیزی که اسباب نکس کارها و اختلال امر خبازخانه و غیره شده بی‌پولی است آن ده هزار تومان حواله گمرک هم هنوز نرسیده حاجی ابراهیم هم بواسطه بستن بازار پول ندارد هرگاه معجلا وجهی مرحمت میشد کار خوب پیشرفت میکرد همان‌طور که دیروز بعرض خاکپای مقدس رسانده باز هم تذکاراً جسارت می‌نماید که اجتماعات در مسجد صمصام و بعضی مفاسد دیگر تمامأ ناشی از تحصن بصیرالسلطنه و و اجلال‌الملک در قونسولخانه است[۲] و تا دفع آنها از آنجا نشود ریشه فساد قطع نخواهند شد امر فرمایند بهرطور هست بدفع و تبعید آنها از کجا پرداخته شود.»

«غلام جان‌نثار (منوچهر)»

پافشاری گردانه ستارخان دولتیان با این فیروزی کار را پایان‌یافته می‌شماردند ولی نچنین می‌بود. راستت که در نتیجه این پیشامدها انبوه مجاهدان نومید گردیده تفنگهای خودرا بزمین گزاردند، ولی ستارخان که از سالها در تبریز بدلیری شناخته بوده، و در این جنگهای بازپسین کاردانی و مردانگی بسیار ازو سر زده بود، با دسته کوچکی از پیرامونیان خود می‌ایستاد، و پروایی از این پیشامدها نمیداشت. در این دو روزه که دیگر کویها دست از جنگ کشیدند و دولتیان بشهر درآمدند مجاهدان قفقازی و برخی از دلیران بنام - از حسین

  1. میرعلی‌اکبر پسر میر نصیر هقال سالها زنده و پس از این پیش‌آمدها که مجاهدان فیروزی یافتند او یکی از سرکمیسران می‌بود. نمیدانم میرنصیر پسر دیگری میانه مجاهدان میداشته یا مقتدرالدوله راپورت دروغ داده.
  2. اجلال‌الملک و بصیرالسلطنه چون در دربار نیز شناختگی میداشتند و این زمان در کونسولگری روس می‌نشستند بیم آن میرفت شاه یکی از ایشان را بجانشینی والی در تبریز بگمارد از این راه است که مقتدرالدوله ریشه آنان را می‌کند وگرنه ایشان را در این هنگام، دستی در این کارها نمی‌بود.