برگه:TarikhMashrouteh3.pdf/۱۱۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۶۸۹
بخش سوم
 

تجربه‌ای که دارید باظهارات دوستدار بخوبی ملتفت باشید دوستدار یقین دارم که از اهل محلهٔ خیابان حرکت بیقاعده‌ای ظاهر نخواهد شد و در تسلیم توپ و اسلحه حاضر هستند احتیاط در موقع جنگ وظیفهٔ نظامی سردار اردو است اینکه اظهار فرموده‌اید تا یک ساعت دوستدار اتباع روس را از خیابان خارج نمایم خودتان میدانید در محله خیابان اتباع روس زیاد هستند و بیرون‌کردن آنها در یک ساعت امکان ندارد لازم است جنابعالی در این کار خیلی احتباط فرمائید که زحمات بهدر نرفته و اسباب تکدر خاطر مبارک همایونی فراهم نیاید چیزی که بآسانی ممکن است بموقع اجرا گذاشت شخص عاقل چرا باید خود را دچار اشکالات نماید درخصوص مسئله معهوده که اشاره فرموده بودید جواب آنرا هم در موقع ارسالی مینمایم مختصراً اظهار میدارم خیابانی‌ها سنگرها را برداشته‌اند و غیر از تسلیم خبال دیگر ندارند تبعه روس هم که چندین خانوار با اهل و عیال در خیابان اقامت دارند ممکن نیست در یکساعت خارج شوند و اگر دوستدار حکم نمایم که اتباع روس از خیابان بیرون بروند آشوب بزرگی حاصل و برای جنابعالی زحمت فوق‌العاده فراهم خواهد شد و همین سرهنک را هم که حامل مراسله است مأمور فرمائید توپ را تحویل بگیرد تاجرباشی هم حضوراً تفصیل را عرض خواهد نمود زیاده چه زحمت افزا شود[۱]

«مسئله معهود» که در این نامه نام میبرد، همانا فشنگ دادن است که در تلگرافهای شجاع نظام و دیگران نیز یاد شده. چون در تبریز در دست دولتیان فشنگ کم میبود از کونسولخانه روس بآنان فشنگ داده میشد.

کوتاه سخن : مجاهدان خیابان، و به پیروی از آنان مجاهدان مارالان و نوبر، تفنگ بزمین گزارده راه خیابان را بروی دولتبان باز کردند. روز دوشنبه بیست و دوم تیرماه (۱۳ جمادی‌الاخری) رحیم خان با همه سواران و سرباز قره‌داغ با دبدبه و شکوه از خیابان گذشته بشهر در آمد. مچنین سهام‌الدوله با فوج ملایر که از تهران رسیده بودند بدرون شهر آمدند. رحیمخان در باغ شمال که در میان شهر و دارای عمارت‌های دولتی بود نشیمن گرفت. از فردا سه‌شنبه در نوبر و آن پیرامونها، در سر گذرها و کوچه‌ها، نگهبانان از سواره و پیاده گماردند، دست بکار زده بگرفتن تفنگ و افزارهای دیگر از مردم پرداختند. خانه شادروان علی‌مسیو را که در نوبر میبود، تاراج کردند. مردم از ترس آنکه خانه‌هاشان بتاراج رود بسر در بیرقهای سفید زدند. از مجاهدان هر کسی در آن نزدیکبها می‌بود خود را نهان گردانید. پیداست که رحیمخان و دیگران مژده ابن فیروزیرا بتهران فرستادند، چون تلگرافی از مقتدرالدوله جانشین والی در دست است که روز بیست و سوم تیرماه بشاه فرستاده آنرا در اینجا می‌آوریم:

«طهران - عرض جواب بخاکپای جواهرآسای اقدس اعلی ارواحنا فداه تصدق

  1. در پشت نامه و روی پاکت مهر چهارگوشی «پاخیتانوف» زده شده.