برگه:TarikhMashrouteh3.pdf/۱۰۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۶۸۱
بخش سوم
 

آمدن بیوکخان و سختی جنگ و تاراج روزهای یکشنبه و دوشنبه (گویا) بآرامش گذشت. روز سه‌شنبه نهم تیرماه (یکم جمادی‌الاخری) باز جنگ درگرفت، و در گرماگرم گلوله‌ریزی سواران پیش‌تر آمده بخانه‌های اجلال‌الملک و معین‌الرعایا و امین‌التجار که هرسه از نمایندگان دارالشوری میبودند، دست یافته بتاراج پرداختند،[۱] و در اندک زمانی هرسه را از کالا و کاچال تهی گردانیدند. سپس از خانه امین‌التجار به «سرای آقا» که یکی از سراهای بزرگ و آباد بازار تبریز و پر از کالاهای بازرگانی می‌بود، راه باز کرده حجره‌های بارزگانی را با جاروب تاراج روفتند و جز در حجره‌های خود اسلامیه‌نشینان چیزی را بازنگزاردند. در این سرا بیش از همه فرش‌های کرمانی می‌بود و بخشی از آنها بشجاع نظام رسید که بار کرده بمرند فرستاد.

چون این آگاهی در شهر پراکنده گردید مردم دانستند که سواران بهرکجا که دست پابند تاراج خواهند کرد، و بازاریان و بازرگانان حجره‌ها و دکانهای خود را تهی گردانیده کالاها را بخانه‌های خود کشیدند، و آنان که نتوانستند بیمناک ماندند.

چنانکه گفتیم ملایان مشروطه‌خواهان را «بابی» خوانده بسواران می‌گفتند: «جان و مال ایشان حلالست»، واین بود سواران هیچ باکی از تاراج و کشتار نمیکردند. در همان روزها شجاع نظام میرزاابوالحسن پزشک را که اندک آگاهی از دانشهای اروپایی میداشت و در دوچی می‌نشست، چون از هواخواهان مشروطه میبود شجاع نظام دستگیر گردانیده بنام آنکه بابیست نابودش گردانید. چون تلگرافیکه او بشاه فرستاده نمونه نیکی از بیباکی دولتیان در کشتن مشروطه‌خواهانست آن را در پایین میآوریم:

«طهران توسط حضرت مستطاب اشرف سپهسالار اعظم وزیرجنگ بخاکپای مبارک بندگان اعلیحضرت قدر قدرت شهریاری ارواح‌العالمین فداه میرزاابوالحسن حکیم نواده میرزا سلمان حکیم رئیس و مدرس تمام بابیها بوده گرفته دادم تیرباران نمودند»

«غلام خانه‌زاد شکرالله»

بابیان (که همان بهاییان خواسته میشود)، در جنبش مشروطه در آشکار بی‌یکسویی می‌نمودند و در نهان هواخواه محمدعلیمیرزا میبودند، و ملایان نام آنان را بمشروطه‌خواهان گزارده بدینسان خونهاشان می‌ریختند.

همان روز نهم تیرماه بیوکخان پسر رحیمخان با هفتصد تن از سواره و سرباز قره‌داغ، بیاری دولتیان بکنار شهر رسید. چنانکه دیدیم رحیمخان از تهران گریخته به تبریز آمده، و در اینجا مشروطه‌خواهی از خود نموده سوگند خورد، و از انجمن توپ

  1. کسانی گفته‌اند: این تاراجگری سواران پیش از داستان تاراج خانه حاجی‌میرزا حسن بود و آن سواران بودند که آغاز به تاراج کردند نه مجاهدان، ولی در یادداشت‌ها همین است که ما نوشته‌ایم.