برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۷۴

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

چاپید. بشهر تبریز هم در آمده انجمن را ویران، و هر که در آنجا باشد دست بسته بتهران خواهیم فرستاد.»

آن آگهیها و این پیام، دوباره مردم را بخشم آورد. دوباره آواز ها بهیاهو بلند گردید. کسانی بسخن آمده چنین گفتند: «با این کینه توزی و بدخواهی که دشمن مینماید و در کوشش بنابودی ما پافشاری نشان میدهد چه جای آنست که ما بازارها را باز کنیم؟! ماخرسندی نخواهیم داد که برادران ما در دیه ها دچار آزار و ستم باشند و ما در شهر به خوشی و آرامی بکار داد و ستد پردازیم. خرسندی نخواهیم داد که همچون کبک سر در زیر برف پنهان کنیم و از دشمن و تلاش های آن ناآگاهی نماییم.»

این گفتگوها تا پاسی از شب رفته در میان میبود. انجمن ناگزیر گردیده تلگراف پایین را بتهران فرستاد:

پسر رحیم خان متصل دهات اطراف را با جمعیت و سوار بسیار چاپیده و بچهار فرسخی شهر آمده میگویند امشب وارد تبریز خواهد شد ورود شهر او حالت چه خواهد شد تصور فرمایید مردم بطوری در هیجان هستند که نمی توان تصور نمود این عرایض را حرف و شوخی نپندارند که آنچه در این باب عرض میشود جواب مرحمت نمیشود از حکومت هم بواسطه عدم استمداد چاره و فایده نیست استدعای مؤکد میشود چاره و اقدامات فوری فرمایند

(انجمن ملی تبریز)
 

بدینسان یکروز بسیار پر شورشی به تبریز گذشت. همان شب نشستی از علما و اعیان و دیگران برپا ساخته دوباره اسدالله را بپای باز پرس کشیده چیزهایی ازو پرسیدند، و آنچه پاسخ داد نوشتند و همگی پای آنرا مهر کردند که بتهران بفرستند. از این بازپرس آگاهی های دیگری دربارهٔ بدخواهی در بار بدست آمد، و این بخشم مردم افزوده همانشب چنین نهادند که کسی بباز کردن بازار خرسندی ندهد.

آمادگیهای جنگی تبریز فردا همینکه آفتاب درآمد مردم رو بتلگراف خانه نهادند و از همان آغاز روز بگفتگو از تاراج و کشتار پسر رحیمخان پرداخته و بانجمن فشار

۶۹