برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۴۱

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

پس از خواندن این تلگراف کسانی از سردستگان بدگمان گردیده پنداشتند که آن تلگرافها از نمایندگان آذربایجان نیست و گمان کردند درباریان خود این پاسخهارا نوشته و بنام نمایندگان یا کسان دیگری از پیشروان آزادی بتلگرافچی میدهند و او با سیم به تبریز میرساند، و آنچه بدگمانی ایشان را بیشتر میگردانید این بود که در تلگراف بازپسین نامهای نمایندگان یاد نشده بود نیز از نیامدن تقی زاده بتلگرافخانه و از کناره‌جویی سعدالدوله در شگفت میبودند. با تلگراف اینها را پرسیدند و پاسخ رسید تقیزاده اندک ناخوشی میدارد و سعدالدوله خود کناره جسته است.

امروز کسانی از مجاهدان و دیگران نوشته‌هایی نوشته و بچاپ رسانیده و میان مردم می‌پراکندند، و در یکی از آنها چنین گفته میشد: «اگر قانون اساسی باید بامضاء علما برسد خیلی چیزها هست که باید بامضاء علماء برسد که آنها نسبت بقانون حکم اصل را دارد و قانون فرع آنست..» خواستشان پادشاهی محمد علیمیرزا بود که میگفتند پس میباید آن نیز با پرگی از علماء باشد. میگفتند: اگر ما میخواهیم حکومت «مشروعه» باشد باید آنرا از ریشه درست گردانیم.

از تهران نمایندگان پافشاری نموده پاسخ میطلبیدند، و چنین میخواستند که تبریزیان از بدگمانی که بمحمد علیمیرزا و اتابک میداشتند در گذرند، و بازار باز گردیده مردم پی کار خود روند. لیکن تبریزبان همچنان ایستادگی مینمودند تا بدینسان روز بپایان آمد.

پافشاری تبریز فردا سه شنبه همچنان مردم رو بتلگرافخانه آوردند، و چون چادری که بر پا کرده بودند کوچک میبود و آنهمه مردم را از باران که پیاپی میبارید نگه نمیداشت، باربران چادر بزرگی را که حاجی محمد قلی نامی از بازرگانان برای روضه خوانیهای خود میداشت، آورده برپا کردند. امروز تلگراف پایین را بتهران برای نمایندگان آذربایجان فرستادند:

خدمت جنابان آقایان وکلای محترم آذربایجان با نهایت احترام عرض میکنیم از دیروز تابحال آنچه را تصور فرمایید اقدامات لازم بهر لسان و بیان بملت عرضه

۳۶