برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۳۸۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

بسیار نشان نمیداد.

لیکن پس از آن دوره که با سروزیری اتابک پایان پذیرفت، از یکسو جنبش دیهها که بسیار سرسری میبود فرو نشست، و شهرهای کوچک نیز خاموش گردیدند. تنها در شهرهای بزرگ که در هر یکی انجمنی میبود نام مشروطه برده میشد، و در اینها نیز همچنان چندگونگی (بدانسان که در بخش یکم باز نموده‌ایم) نمایان میبود. از مشهد و همدان و زنجان و مراغه و سبزوار و اینگونه شهرها آوازی شنیده نمیشد. از کرمانشاه و شیراز و اردبیل و ارومی بیش از همه آواز آشوب بر می خاست. اسپهان همچنان بنمایش و رویه‌کاری بس میکرد. تنها تبریز و خوی و تهران و رشت و قزوین میبود که مشروطه خواهی در آنجا ریشه دوانیده و کوششهایی بکار میرفت.

از یکسو هم ملایان بفریب خوردن خود پی برده این دانستند که مشروطه «رواج شریعت» نیست و آن خوان نه برای آنان درچیده میشود، و از اینرو انبوهی از آنان که بامید سود با جنبش همراهی کرده بودند خود را بکنار کشیدند، و حاجی شیخ فضل‌الله و همدستان او در تهران بدشمنی آشکار نیز برخاستند.

از سوی دیگر اتابک سروزیر گردیده از روی یک نقشه‌ای پا فشارانه با مجلس بنبرد برخاست و از اینجا ایستادگی دربار در برابر مجلس رویه دیگری بخود گرفت.

اینهاست آنهاییکه مشروطه کوچک را (از داده شدن فرمان مشروطه تا بمباران مجلس) بدو دوره جداگانه بخشیده نه ماه نخست آنرا از چهارده ماه بازمانده جدا میگرداند.

در این دوره دوم مجلس نیز ارج خود را از دست داد زیرا آن شور آغاز جنبش در نمایندگان فرو نشسته، و از اینسوی چون گفتگو از قانون و شریعت بمیان میآمد، بیشتر اینان یا از راه دلبستگی بکیش و یا از روی مردم فریبی، هواداری از شریعت مینمودند. گذشته از اینکه بسیاری در نهان با اتابک بستگی میداشتند و هوای او را نگه میداشتند. کارهاشان آنها بود که یکایک نوشته ایم. در هر پیشامدی ناشایستی

۳۸۴