برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۳۸۰

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

براون که از زبان تقیزاده آورده. سفیر انگلیس چنین میگوید: آنروز مسیو دوهارتویک که بدیدن من آمده بود گفت شاه خود را از دست رفته میداند. من بسیار آرزومندم که جان او را نگهداری کنیم. بگمان مسیو دوهارتویک کار به سختی بی اندازه انجامیده و هنگام آن رسیده بود که ما دو سفیر پا بمیان گزاریم. او بهتر میدانست تلگراف کرده (چون در قلهک میبودند) از مشیرالدوله، که با آنکه از پنجروز پیش کناره جویی نموده بود باز در کارهای وزارت خارجه دست میداشت، گاه برای دیدار خواهیم. من گفتم: بسیار خرسندم که چنین کاری کنیم ولی گمان ندارم از گفتگو با مشیرالدوله نتیجه بدست آید. زیرا او گفته های ما را درست نخواهد رسانید. پس بهتر است در آن نشست رئیس مجلس نیز بوده باشد. مسیو دوهارتویک گفت: برئیس مجلس بیش از مشیرالدوله امیدمند نتوان بود، پس بهتر است عضدالملک هم بوده باشد. این بود بمشیرالدوله تلگرف کردیم که برای سه و نیم پس از نیمروز بآنان نیز آگاهی دهد، و من چون در آن ساعت بخانه مشیرالدوله رسیدم دیدم مسیو دوهارتویک آنجاست. ولی ممتازالدوله عضدالملک ببهانه‌های بیجایی از آمدن خودداری کرده‌اند. (پرفسور براون مینویسد: اینان گفته بودند: باید همه گفتگوی سفیران بمیانجیگیری وزیر خارجه باشد، و بدینسان خشکه پارسایی سیاسی نشان داده بودند). مسیو دوهارتویک بسخن پرداخته بوزیر خارجه چنین گفت: ما بنمایندگی از دو دولت دوستار ایران بیمناکی این راه را که کشور ایران در پیش میدارد بشما آگاهی میدهیم. این راه پایان بسیار بدی خواهد داشت. امیدمندیم شما بنام وزیر خارجه همکاران خودتان و مجلسیان را از بیمناکی این راه آگاه گردانید.

(براون گفته‌های سفیر روس را بدینسان میآورد: بجان شاه ایمنی نمانده. برای چه مردم نوکران و بستگان او، بویژه امیر بهادر، را که همچون سک پاسبان نگهداریش میکند، ازو دور میگردانند؟!. انجمنها از مرز خود گذشته میخواهند شاه را از شاهی بردارند. ما چنین چیزی را نخواهیم برتافت، و اگر چنین کاری رخ دهد دولت

۳۷۹