برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۳۷۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

اینجا پراکنده گردیم.

از اینرو فردا نیز همان نشست را میداشتند، و در این میان انجمنها نیز پا بمیان گزاردند و نمایندگانی از خود بآنجا فرستادند و کار بزرگتر گردید. از آنسوی محمدعلی میرزا چون این داستان را شنید آنرا برانگیخته ظل‌السلطان شمرد و بسیار بیمناک شد. زیرا چنانکه گفته ایم ظل‌السلطان در شصت و پنجسالگی خواهان تاج و تخت می بود، و این هنگام اگر چه بوالیگری فارس رفته از تهران دور میزیست لیکن کسانش همچنان میکوشیدند، و چون پسرش در این نشستها یکی از سر جنبانان شمرده میشد این محمدعلی میرزا را بدگمان میگردانید.

روز دوشنبه همچنین نشست برپا میبود، و پسین آنروز عضدالملک همراه مشیرالسلطنه، که پس از نظام‌الملک بسروزیری برگزیده شده بود، بنزد شاه رفته درخواست شاهزادگان و قاجاریان را رسانیده بیرون کردن امیربهادر و شاپشال و چند تن دیگری را که فهرست کرده بودند از دربار خواستار گردید. محمدعلی‌میرزا چون این روزها با روسیان در گفتگو بوده و آخرین نقشه را را برای برانداختن مجلس میکشید (و همانا این نشست خانه عضدالملک اندیشه او را استورارتر گردانیده بود)، برای پرده پوشی بآن راز، این درخواست را پذیرفته دستور داد که آن چند کس در دربار نمانده بیرون روند، و مشیرالسلطنه با فرمان او آگهی پایین را نوشته با مهر خود بیرون فرستاد:

«این بنده مشیرالسلطنه که رئیس‌الوزراء هستم در خدمت حضرت اشرف آقای عضدالملک مدظله‌العالی و سرکار والا نیرالدوله شرفیاب خاکپای جواهر آسای مبارک همایونی ارواحنا فداه شده مطالب دولتخواهانه امراء و وزراء و اعیان و عموم ملت را معروض داشته، مستدعیات راجع بتصفیه دربار در حضور همایونی مقبول افتاد و اشخاص مفصله ذیل را: امیربهادر جنک، شاپشال علی‌بک، موقرالسلطنه، امین‌الملک، مفاخرالملک، از دربار معدلت‌مدار تبعید و از نوکری معذول فرموده و امیدواریم بعد از رفع این سوانح کلیه امور مملکتی اصلاح شود».

چون این آگاهی پراکنده گردید آزادیخواهان بی آنکه گمان دیگری برند بشادی برخاستند. ناطقان اینسو و آنسو دویده و آن آگهی

۳۷۷