برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۳۷۳

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

تاراجگر را دور راند، با پررویی و بیشرمی تلگراف بتبریز فرستاده پس از باز نمودن بیدادگریهای دلگداز کردان چنین می‌نوشت: «دولت و ملت که نتواند پنجهزار نفر در سرحد خود برای حفظ رعیت خودش تدارک کند باید این روزها را ببیند».

یک نیرنگی از حاجی سید محمد یزدی اکنون باز بتهران می‌آییم : در اینجا در شهریور ماه یک نیرنگی از حاجی سید محمد یزدی به آشکار افتاد. اینمرد که در نیرنگبازی و پلیدی کمتر مانند میداشت، بیش از دیگران با مشروطه دشمنی مینمود و هر زمان بکار دیگری برمیخاست. یکبار در تیرماه سال گذشته چنین نیرنگی اندیشیده بوده که آگهی هایی با ژلاتین از زبان مجاهدان قفقازی یا تبریزی بسازد، در این زمینه که «ما بهایی هستیم و این کوششها را برای آشکار کردن دین خود بکار میبریم، ایرانیان باید بهایی شوند و گرنه همگی کشته خواهند شد»، و آنها را در تهران و دیگر جاها پراکنده کنند، تا بدینسان مردم عامی را بمجاهدان بدگمان گردانند. نیز محمدعلی میرزا کسی را با پول بنزد عبدالبها (عباس افندی) که هواداری از او مینمود بفرستد که «لوح» هایی بنامهای برخی از سران آزادی در تهران و تبریز نوشته از کوششهای آنان در راه پیشرفت بهاییگری سپاس گزارد و نوید فیروزی دهد، و این «لوح» در پستخانه گرفته شده چگونگی بمردم آگاهی داده شود.

این نیرنک را آنزمان اندیشیده بود، و چون ایرانیان با بهائیان دشمنی سختی می نمودندی و بهر کاری که بدگمان میشدندی آنرا از بهائیان دانستندی، نتیجه بزرگی را از پشت سر این نیرنک می‌بیوسید. لیکن در آنروزها این نهانکاری بآشکار افتاد و پیش از آنکه بکار بسته شود دانسته گردید، و حبل‌المتین تهران (در شماره ۴۶ خود) سر گفتار خود را در آن باره نوشت، آنزمان ناانجام ماند. با اینحال حاجی سیدمحمد دست از آن بر نداشت و امسال بار دیگر آنرا بکار بست.

چگونگی آنکه در نیمه های اردیبهشت یکی از مشروطه‌خواهان شبانه کسانی را در بازار دید که آگهیهایی بدیوارها می چسبانند. او

۳۷۲