برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۳۶۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

ماننده او «سرکرده رشید و با کفایتی» را از «ملت» نومید سازند، و این بود فردا چهارشنبه شانزدهم اردیبهشت (۵ ربیع‌الاخری) چند تنی از نمایندگان انجمن ایالتی و از دیگران بدیه اسبلان رفتند و رحیمخان را که با دویست و پنجاه تن سواره بآنجا آمده بود دیدار کردند و فردا پنجشنبه او را برداشته بشهر آوردند، و دو سه روز پس از آن که نشست برپا گردید رحیم خان در اینجا نیز بشیرین زبانیهایی برخاست و نویدهایی از خود داد . نمایندگان نیز هر یکی بنوبت خوشامد گوییهایی کردند. کوتاه سخن آنکه رحیمخان در اینجا نیز پاک کردید و یکی از پناهگاههای «ملت» شد.

اینمرد بیکبار بیسواد و نادان میبود و از نادانیهای او داستان‌های خنده آوری بر سر زبانهاست. با این حال چه در تهران و چه در تبریز با چاپلوسی و شیرین زبانی نمایندگان کوتاه اندیش سست نهاد را فریفته افزار کار خود گردانید.

در همان روزها مخبرالسلطنه از تهران بوالیگری تبریز، برگزیده شده و از راه گیلان و قفقاز روانه گردیده بود و چون روز نوزدهم اردی بهشت (۸ ربیع الاخری) بتبریز خواستی رسید، از سوی انجمن در سرپل آجی پذیرایی باشکوهی کرده شد و چون نام او بنیکی رفته و از تهران سفارشها شده بود مردم نیز شادمانی نمودند. مخبرالسلطنه نیز ارجشناسی نشان داده از راه بانجمن آمد و در آنجا زمانی میبود تا روانه شمس‌العماره گردیده و هم از فردا بکار برخاسته همگی را از خود خوشنود گردانید.

در همان روزها یک دژ رفتاری از کارکنان شهربانی رخ داد. چون کسانی بدگویی از اجلال‌الملک کرده بودند کارکنان شهربانی از سرکردگان و زیردستان، بآشوب برخاسته و رختهای دولتی را از تن کنده در بازارها و کوچه ها بهیاهو و غوغا پرداختند. کسانی در مغازه

های مجیدالملک شلیک نموده مردم را هراسان گردانیدند. مخبرالسلطنه

۳۶۷