برگه:TarikhMashrouteh2.pdf/۳۶۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

گرداند». یکروزنامه چاپلوس نیز اینرا نوشت و بگوش همگی رسانید.

از آنسوی نظام‌الملک وزیر عدلیه که میدانیم از افزارهای کار محمدعلی میرزا بشمار میرفت، چون در پیشامد تاخت و کشتار پسر رحیمخان والی آذربایجان بوده بود، به بیگناهی رحیم خان در آن باره گواهی میداد، و یک نوشته ای هم نوشت . این بود که کمیسیون عدلیه پرک داد که رحیم خان از بند آزاد گردد. این در آخرهای دیماه بود پس از چندروزی هم شادروان طباطبایی رحیم خان را همراه خود برداشته بمجلس آورد. در آنجا هم رحیم خان بشیرین زبانیها پرداخته بترکی گفت: «مرا بفرستید زبان میدهم که بمرز ساوجبلاغ رفته کردان را سر کوبم». نمایندگان زودباور فریب این سخنان او را خوردند و حاجی امامجمعه خویی که در میانه ترجمان میبود ستایش از او کرد. سپس برحیم خان سوگند قرآن داده پیمان از او گرفتند که گامی به دشمنی قانون اساسی برندارد.

بدینسان رحیم خان پاک گردیده بشمار مشروطه خواهان درآمد. در تهران آزاد میزیست، ولی گفته بودند که بیرون نرود. لیکن در آغازهای اردیبهشت ناگهان سراغی ازو از راه قزوین رسید که با شتاب روانه آذربایجان میبوده، و هر که را از راهروان میدیده لخت میکرده و در همه جا سیمهای تلگراف را میگسیخته. محمدعلی میرزا باو دستور هایی داده روانه آذربایجانش گردانیده بود.

این آگاهی در تهران مایه افسوس آزادیخواهان گردید. از آن سوی رحیمخان چند روزه خود را بقره‌داغ رسانیده بکسان خود پیوست. لیکن هنوز نیرنگ ناانجام میبود و می بایست کارهای دیگری نیز کند. این بود بدیه اسبلان که دو سه فرسخی تبریز است آمده از آنجا نامه‌ای بانجمن نوشت که پشیمانی او را بپذیرند و زینهار بدهند تا به تبریز بیاید و دست بدست «ملت» گزارد.

این نامه چون به تبریز رسید نمایندگان انجمن بسگالش نشسته اینان نیز که در سست نهادی و فراموشکاری همرده نمایندگان دارالشوری میبودند همگی بیکزبان از رحیم خان ستایشها کردند، و نخواستند که

۳۶۵